به مناسبت فینال جام باشگاههای جهان بین پاریسنژرمن و چلسی با قضاوت علیرضا فغانی
وقتی فوتبال فراتر از ورزش میشود
فینال جام باشگاههای جهان میان دو باشگاه بزرگ پاریسنژرمن (PSG) و چلسی، نهتنها یکی از مهمترین رخدادهای ورزشی دنیاست، بلکه نمایشی از قدرت اقتصادی، سرمایهگذاریهای بینالمللی، رقابت برندها و سیاستهای مالی نیز بهشمار میرود. بازی فینال جام جهانی باشگاهها ۲۰۲۵ یکشنبه شب ۲۲ تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۲۲:۳۰ بین دو تیم پاری سن ژرمن و چلسی در مت لایف استادیوم برگزار خواهد شد.
امروزه فوتبال، یک صنعت است؛ صنعتی با گردش مالی فراتر از بسیاری از صنایع تولیدی. شرکتهای بزرگ، دولتها، صندوقهای سرمایهگذاری، برندهای لاکچری، پلتفرمهای تکنولوژی و غولهای نفت و گاز، همه به این میدان وارد شدهاند. اما چرا؟
فوتبال؛ برند جهانی با بازدهی چندلایه
فوتبال، برخلاف بسیاری از صنایع دیگر، ویژگی منحصربهفردی دارد: دسترسی به احساسات انسانها در مقیاس جهانی. هیچ برند دیگری نمیتواند مثل فوتبال:
- میلیونها نفر را هر هفته به پای تلویزیون بکشاند
- مصرفکننده را با شور و هیجان به برند وابسته کند
- با یک گل یا حرکت خاص، ذهن بازار را تسخیر کند
برای برندها، این یک معدن طلاست. اسپانسر شدن در فوتبال به معنی ورود به فرهنگ، ذهن و قلب مصرفکننده است؛ نه فقط دیده شدن لوگو.

پاریسنژرمن و چلسی؛ دو استراتژی متفاوت برای یک هدف واحد
پاریسنژرمن؛ برند ملی قطر
مالکیت PSG در اختیار صندوق سرمایهگذاری ورزشی قطر (QSI) است. قطر با خرید این باشگاه در سال ۲۰۱۱، نهفقط دنبال بردن جامها، بلکه بهدنبال ساختن یک ویترین برای نمایش “قدرت نرم” خود بوده است.
- جذب ستارگانی مانند نیمار، امباپه و مسی
- قراردادهای چند ده میلیون یورویی با Dior، GOAT و Qatar Airways
- کمپینهای بازاریابی مشترک در خاورمیانه، آفریقا و اروپا
قطر از طریق PSG توانسته وارد گفتوگوی فرهنگی غرب شود، گردشگران جذب کند، و برند خود را نه با نفت، بلکه با فوتبال جهانی معرفی کند.
چلسی؛ مکتب مالکیت خصوصی و سرمایهگذاری تجاری
چلسی ابتدا با سرمایهگذاری شخصی رومن آبراموویچ صعود کرد، اما امروز تحت مالکیت گروه آمریکایی Todd Boehly و Clearlake Capital اداره میشود. در این مدل:
- باشگاه بهعنوان یک دارایی سودده دیده میشود
- تمرکز بر بازده سرمایهگذاری، بهرهوری بازیکنان، درآمدزایی از هواداران
- استفاده از تحلیل دادهها، فناوریهای ورزشی، و دیجیتالیسازی برای کاهش هزینه و افزایش سود
در این نگاه، فوتبال به بخشی از سبد داراییها تبدیل شده است، درست مانند املاک، سهام یا رمزارز.
چرا شرکتهای بزرگ وارد فوتبال میشوند؟
شرکتهایی مانند امارات، نایکی، آدیداس، هیوندای، فورد، کوکاکولا، سامسونگ، دیور، EA Sports، رِدبول، سیتروئن، هواوی، Spotify و حتی برندهای کریپتو به فوتبال هجوم آوردهاند. دلایل این هجوم به شرح زیر است:
الف) دسترسی بیواسطه به تودهها
در تبلیغات سنتی، برندها باید برای جلب توجه مشتری هزینه زیادی صرف کنند. اما در فوتبال:
- هوادار خودش بهدنبال محتوا میآید
- هر بازی یک داستان جدید است (درام، قهرمان، شکست، امید)
- مخاطب آگاهانه و داوطلبانه تبلیغ را میبیند (لباس، تیزر، اسپانسر)
ب) گستره جهانی بازار
فوتبال یک پلتفرم جهانی است. برندهایی مثل PSG در کشورهای آسیایی میلیونها طرفدار دارند بدون اینکه آن کشور حتی لیگ حرفهای قوی داشته باشد.
- بازار چین، هند، ایران، کشورهای عربی و آمریکای لاتین فرصتهای طلایی هستند
- برندهای اروپایی از طریق فوتبال به این بازارها نفوذ میکنند
ج) تنوع فرصتهای تبلیغاتی
فوتبال فقط تبلیغات روی پیراهن نیست. فرصتها شامل:
- کمپینهای مشترک رسانهای
- بلیتهای VIP برای شرکای تجاری
- فعالسازی برند در شبکههای اجتماعی
- NFT و کلکسیون دیجیتال
- مستندهای برندمحور (مثل مستند «All or Nothing» آمازون)
اقتصاد مسابقات؛ اعداد پشت فینالها
بر اساس برآوردهای فیفا و Deloitte:
- ارزش بازار تبلیغاتی فینال جام باشگاههای جهان: بیش از ۳۰۰ میلیون دلار
- حق پخش تلویزیونی در ۱۲۰ کشور
- بیش از ۲۰۰ میلیون بیننده زنده
- درآمد باشگاه برنده از جوایز نقدی: حدود ۵ میلیون دلار
- درآمد جانبی برندها از فروشگاهها، کمپینها و تبلیغات محیطی: تا ۴۰ برابر سرمایهگذاری اولیه
فوتبال بهمعنای واقعی کلمه ماشین پولسازی است.
صنعت فوتبال؛ فراتر از ورزش، وارد سیاست و اقتصاد کلان
سرمایهگذاری در فوتبال فقط اقتصادی نیست؛ سیاسی و استراتژیک هم هست. به نمونههای زیر توجه کنید:
- عربستان با خرید نیوکسل و راهاندازی لیگ حرفهای (روسا لیگ)، بهدنبال تنوعبخشی به اقتصاد نفتیاش است.
- قطر با PSG چهرهای نرم و فرهنگی از خود در جهان غرب به نمایش گذاشت.
- اسپانیا، ایتالیا و عربستان حق برگزاری سوپرجامهای خود را به کشورهای دیگر میفروشند (بهمثابه صادرات رویداد).
- لیگ MLS آمریکا با ورود مسی به این لیگ، موج جدیدی از سرمایهگذاری را تجربه کرده است.
فوتبال و زنجیرههای اقتصادی پیرامونی
یکی از دلایل اقبال شرکتها به فوتبال، توانایی آن در ایجاد زنجیره ارزش اقتصادی است. فوتبال نهتنها تولید میکند، بلکه مصرف، خدمات، سرگرمی و حتی رسانه را فعال میکند.
نمونههای کلیدی:
| حوزه | اثر اقتصادی |
|---|---|
| گردشگری ورزشی | پر شدن هتلها، رونق رستورانها، افزایش پروازها |
| فروشگاهها | فروش پیراهن و کالاهای هواداری (Merchandising) |
| رسانهها | فروش حق پخش، اسپانسر محتوا، تبلیغات ویدئویی |
| حملونقل شهری | درآمد تاکسی، تاکسیهای اینترنتی، قطار شهری |
| فناوری و دادهها | استفاده از پلتفرمهای تحلیل داده، شرطبندی هوشمند، پوشیدنیهای هوشمند |
| شبکههای اجتماعی | موج تبلیغات اینستاگرامی و توییتری برای برندها |
آینده سرمایهگذاری در فوتبال؛ از سنتی تا دیجیتال
سرمایهگذاری در فوتبال در حال تغییر از مدلهای سنتی به مدلهای Web3، توکنمحور و دیجیتالیشده است.
تحولات کلیدی:
- توکنهای هواداری (Fan Tokens): پاریسنژرمن و بارسلونا توکنهای دیجیتالی عرضه کردهاند
- NFT: گلهای خاص، لحظات تاریخی، بلیتهای کلکسیونی
- پلتفرمهای دیفای ورزشی: امکان تأمین مالی جمعی برای باشگاهها
- هوش مصنوعی در تحلیل عملکرد بازیکن و بازاریابی هدفمند
فوتبال آینده، نهتنها ورزشی، بلکه دیجیتالی و دادهمحور است. برندهایی که زودتر به این تغییرات واکنش نشان دهند، مزیت رقابتی بلندمدت خواهند داشت.
حضور ترامپ در فینال؛ سیاست و فوتبال روی یک سکو
حضور دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین ایالات متحده، در جایگاه ویژه فینال جام باشگاههای جهان، بار دیگر نشان داد که فوتبال تنها یک رویداد ورزشی نیست، بلکه صحنهای برای بازیهای بزرگتر است: سیاست، قدرت و افکار عمومی.
حضور چهرهای چون ترامپ در چنین مسابقهای چند پیام پنهان دارد:
- بازگشت به کانون توجه جهانی: ترامپ با حضور در یک رویداد بینالمللی که دوربینها و شبکههای اجتماعی جهانی آن را پوشش میدهند، فرصت تازهای برای ارتباط با هواداران جهانی و مخاطبان رسانهای بهدست میآورد.
- همگرایی سیاست و سرمایهگذاری ورزشی: بسیاری از مشاوران اقتصادی ترامپ در دوران ریاستجمهوریاش بر اهمیت سرمایهگذاری آمریکا در صنایع نرم، از جمله ورزش، تأکید داشتند. حضور او میتواند سیگنالی برای فعالسازی دوباره همین رویکرد باشد.
- سیاستورزی از طریق فوتبال: با توجه به نزدیکی ترامپ به برخی مالکان باشگاههای بزرگ اروپایی و آمریکایی، میتوان حضور او را بهعنوان بخشی از یک بازی بزرگتر تحلیل کرد؛ جایی که ورزش، رسانه و سیاست بهصورت چندوجهی عمل میکنند.
از سوی دیگر، حضور ترامپ در کنار چهرههای مالی و سیاسی در این فینال، فرصتی برای تحلیلهای ژئوپلیتیکی در دل فوتبال فراهم کرده است؛ چرا که پیامهایی از جنس قدرتنمایی اقتصادی-رسانهای در این صحنهها نهفته است.
قضاوت فینال توسط فغانی؛ از ایران تا استرالیا

داوری فینال باشگاههای جهان بر عهدهی علیرضا فغانی، داور برجسته فوتبال ایران بود که اکنون با تابعیت استرالیا در مسابقات بینالمللی حضور دارد. این انتخاب بار دیگر نشان داد که مرزهای ملی در فوتبال حرفهای امروز، کمتر از آنچیزی است که تصور میشود؛ استعدادها در مسیر مهاجرت، همچنان در میدانهای جهانی میدرخشند.
فغانی که سابقه قضاوت در بازیهای مهمی چون فینال جام ملتهای آسیا، نیمهنهایی جام جهانی، و رقابتهای المپیک را در کارنامه دارد، در این فینال نیز با دقت و قاطعیت قضاوت کرد. انتخاب او از سوی فیفا چند نکته مهم را برجسته میکند:
- کیفیت داوری در آسیا: حتی با مهاجرت، هویت حرفهای فغانی از سیستم داوری ایران آغاز شده؛ تجربه او نشاندهنده ظرفیت تربیت داوران نخبه در منطقه است.
- اقتصاد داوری در فوتبال جهانی: داورانی مانند فغانی بخشی از سرمایه انسانی فوتبال مدرناند؛ افراد معدودی هستند که همزمان در رسانه، آموزش، تبلیغات، و حتی دیپلماسی غیررسمی فوتبال نقش دارند.
- مسیر مهاجرت استعدادها: داستان فغانی نمادی است از چالشهای سیستمهای داخلی و فرصتهای سیستمهای خارجی. او اگرچه تابعیت تغییر داده، اما همچنان نماینده بخشی از فرهنگ داوری و تجربه آسیایی در میادین بینالمللی است.
حضور او در این مسابقه، جدا از جنبه فنی، برای ایران نیز حامل پیامی دوگانه بود: یکی افتخار، و دیگری تلنگر. افتخار از بابت توانمندی یک چهره جهانی که از ایران برخاسته، و تلنگر برای بازاندیشی در نگهداشت و حمایت از نخبگان ورزشی.
چرا فوتبال، چرا حالا؟
فوتبال، سریعترین مسیر برای ورود به فرهنگ جهانی، ذهن مصرفکننده، سیاستهای کلان و دنیای سرمایهگذاری است. مسابقاتی مانند فینال باشگاههای جهان، با حضور برندهایی مانند PSG و Chelsea، نهتنها ورزش را متحول میکنند، بلکه ساختارهای اقتصادی بینالمللی را بازتعریف میکنند.
در دنیایی که برندها برای دیده شدن رقابت میکنند، فوتبال دیگر صرفاً یک بازی نیست؛ این یک صحنه تئاتر جهانی برای نمایش قدرت، سرمایه و استراتژی است.
کلام آخر ، وقتی سوت پایان، آغاز بازی بزرگتری است…
فوتبال، همانقدر که روی چمن معنا دارد، در دفتر مدیران، سالنهای هیئتمدیره، اتاقهای برندینگ و پشت مانیتورهای بازارهای جهانی نیز جاری است. مسابقهای مانند فینال جام باشگاههای جهان، فقط ۹۰ دقیقه نیست؛ بلکه صدها ساعت برنامهریزی، میلیونها دلار سرمایهگذاری و میلیاردها نگاه است که در قالب یک «رویداد واحد» متراکم میشود.
پاریسنژرمن و چلسی، تنها نمایندگان فرانسه و انگلستان نبودند؛ آنها دو مدل اقتصادی بودند، دو فلسفه سرمایهگذاری، و دو نقشه برای تسلط بر آینده بازار جهانی فوتبال.
در جهانی که دیگر بنگاههای صنعتی بهدنبال دیدهشدن در تلویزیون نیستند، بلکه بهدنبال «احساس شدن در ذهن مردم» هستند، فوتبال دقیقاً همان جاییست که برندها میخواهند حاضر باشند: مرکز توجه، میان هیجان، و در کنار میلیونها هوادار وفادار.
در این میدان، فوتبال تنها بازی نمیشود؛
فوتبال، معامله میشود.
فوتبال، سرمایهگذاری میشود.
و هر سوت پایان، تنها آغاز یک دور جدید از رقابت در زمین اقتصاد جهانی است.









