از وصیتنامه پطر کبیر تا سیاستهای فرصتطلبانه پوتین
به گزارش بخش اخبار سیاسی خبرگزاری دلتا کالج، در طول تاریخ روابط بینالملل، کمتر کشوری مانند ایران شاهد چنین روابط پرفراز و نشیبی با روسیه بوده است. از دوران تزارها تا اتحاد جماهیر شوروی و اکنون فدراسیون روسیه، همواره نوعی بیاعتمادی، شکاف و تجربههای تلخ در روابط تهران و مسکو وجود داشته است. اما ریشه این ناپایداریها در کجاست؟ آیا یک برنامه تاریخی پشت آن قرار دارد؟ نگاهی به وصیتنامه پطر کبیر، بنیانگذار روسیه نوین، میتواند پاسخهای عمیقتری ارائه دهد
وصیتنامه پطر کبیر؛ سندی مشکوک یا راهبردی تاریخی؟
وصیتنامهای منتسب به پطر کبیر، بنیانگذار امپراتوری روسیه مدرن، سالهاست که در محافل آکادمیک و سیاسی مورد بحث قرار گرفته است. در این سند، که برخی آن را ساختگی میدانند اما دیگران آن را بازتاب واقعی نگاه روسیه تزاری به سیاست خارجی تلقی میکنند، پطر از جانشینان خود میخواهد تا:
- پیوسته به سمت جنوب و شرق گسترش یابند.
- تسلط بر قفقاز، ایران و هند را در دستور کار قرار دهند.
- کشورهای همسایه، از جمله ایران و عثمانی را ضعیف، ناپایدار و محتاج نگه دارند.
اگرچه اصالت این سند محل تردید است، اما تطابق تاریخی بسیاری از توصیههای آن با سیاستهای عملی روسیه در قرون ۱۸ تا ۲۱، نمیتواند صرفاً تصادفی باشد. این سند در اصل، دکترین ژئوپلیتیکی نانوشتهای برای روسها شد که بسیاری از رهبران سیاسی این کشور، آگاهانه یا ناآگاهانه، به آن پایبند بودهاند
روسیه در قرن نوزدهم؛ تضعیف ایران با قرارداد
روسیه در قرن نوزدهم، پس از چندین جنگ با ایران، موفق به تحمیل دو قرارداد ننگین گلستان (۱۸۱۳) و ترکمانچای (۱۸۲۸) شد. بر اساس این قراردادها:
- ایران بخشهای وسیعی از قفقاز، شامل ارمنستان، گرجستان و آذربایجان امروزی را از دست داد.
- به روسیه حق کشتیرانی در دریای خزر داده شد.
- امتیاز قضاوت کنسولی برای روسها برقرار شد.
همزمان با این فشارهای نظامی و دیپلماتیک، روسها تلاش داشتند با نفوذ فرهنگی و مذهبی در مناطق شیعهنشین قفقاز و ایران، پایههای نفوذ خود را مستحکمتر کنند. آنها با بهرهگیری از فقر ساختاری دولت قاجار، سعی داشتند با اعطای وامهای استعماری و برقراری امتیازهای انحصاری، ایران را به یک کشور نیمهوابسته تبدیل کنند

دوران شوروی؛ ایدئولوژی پشت نقاب اتحاد
در دوران اتحاد جماهیر شوروی، اگرچه ایدئولوژی سوسیالیستی بهانهای برای تعاملات جدید بود، اما رفتار عملی شوروی نیز تفاوت چندانی با روسیه تزاری نداشت:
- اشغال ایران در جنگ جهانی دوم (به همراه انگلیس) و عدم خروج بهموقع از مناطق شمالی
- حمایت از فرقه دموکرات آذربایجان و تلاش برای تجزیه ایران در دهه ۱۳۲۰
- مخالفت با برخی سیاستهای ملیگرایانه دولت مصدق
حتی لنین و استالین نیز، که بارها بر لزوم همبستگی جهانی کارگران سخن گفتند، در عمل ایران را در دسته کشورهای ابزارمحور دیدند، نه همپیمان استراتژیک. در سالهای جنگ سرد، ایران به دلیل قرار گرفتن در نقطه تلاقی بلوک شرق و غرب، همواره مورد طمع اتحاد شوروی بود. حمایت ضمنی شوروی از جداییطلبان کردستان و آذربایجان، و همچنین تلاش برای نفوذ ایدئولوژیک در میان نیروهای چپ ایرانی، همه در راستای سیاست ضعیفسازی داخلی ایران بود
روسیه پوتین؛ تاکتیک، نه اتحاد
در سالهای اخیر نیز رفتار روسیه نسبت به ایران بهروشنی نشاندهنده استمرار همان خطمشی تاریخی است:
- در موضوع پرونده هستهای ایران، روسیه بارها به تحریمها رأی مثبت داده یا از ابزار فشار استفاده کرده است.
- در سوریه، اگرچه ظاهراً همپیمان ایران بوده، اما در بسیاری موارد نقش ایران را کمرنگ و خود را محور تعامل با غرب و اسرائیل معرفی کرده است.
- در موضوع عضویت ایران در بریکس یا شانگهای، روسیه بیشتر از آنکه حامی واقعی باشد، رویکردی مدیریتشده و محدودکننده دارد.
روسیه پوتین همانند گذشته، ایران را نه یک متحد، بلکه یک مهره منطقهای میبیند که در بازی قدرت جهانی باید جایگاهش مشخص باشد. در مقاطع مختلف، از جنگ قرهباغ گرفته تا منازعات انرژی با اروپا، روسیه حاضر شده از ایران عبور کند یا حتی برخلاف منافع ایران، مواضعش را تغییر دهد
چرا روسیه با ایران اتحاد استراتژیک برقرار نمیکند؟
- تضاد منافع:
- ایران خواهان نقش رهبری در جهان اسلام و غرب آسیاست؛ روسیه نیز به دنبال احیای موقعیت امپراتوری در اوراسیاست. این دو خواسته، ناگزیر با هم تلاقی میکنند.
- نگرانی از قدرتیابی ایران:
- یک ایران پیشرفته، مستقل و تأثیرگذار میتواند به کاهش نفوذ روسیه در قفقاز، آسیای میانه و حتی بازار انرژی بینالمللی بینجامد.
- ترجیح رابطه با غرب:
- هرگاه روسیه روزنهای برای تعامل با اروپا یا آمریکا بیابد، اولین قربانی چنین چرخشی، «شراکت با ایران» خواهد بود.
- ابزارسازی از بحرانها:
- روسیه همواره از تنشهای ایران با غرب بهرهبرداری میکند. چه در بازار نفت، چه در تجارت تسلیحاتی، و چه در تنظیم معادلات سیاسی منطقهای.
- نگاه از بالا به پایین:
- در نگاه سیاستگذاران روس، ایران کشوری ضعیفتر است که میتوان از آن استفاده کرد، نه کشوری برابر و شریک
تجربههای تاریخی که نباید فراموش شوند
- قرارداد ۱۹۲۱ ایران و شوروی که در آن به شوروی اجازه «ورود نظامی» به خاک ایران در صورت تهدید داده شد.
- نقض مکرر حاکمیت ایران از سوی روسها در دوران جنگ جهانی دوم.
- فروش تسلیحات تاریخمصرفگذشته به ایران با قیمتهای بالا.
- تعلل چندساله در تحویل سامانههای موشکی اس-۳۰۰ به ایران، علیرغم قرارداد رسمی.
این تجربهها نشان میدهد که اعتماد بیچونوچرا به روسیه، نه تنها از نظر تاریخی اشتباه بوده، بلکه از منظر منافع ملی نیز پرهزینه است
درسهایی برای دیپلماسی ایران
ایران باید در روابط خود با روسیه، دچار «توهم اتحاد استراتژیک» نشود.
واقعبینی، تنوعگرایی در روابط بینالملل، و استقلال فکری و سیاسی، کلیدهای موفقیت در سیاست خارجی هستند.
- ایران باید بیش از آنکه به مسکو تکیه کند، روی توان داخلی، دیپلماسی منطقهای و تعامل چندجانبه حساب باز کند.
- همواره باید خطوط قرمز منافع ملی را شفاف ترسیم کرده و در برابر هرگونه فریب یا امتیازگیری روسها هوشیار باشد.
- باید از راهبرد «توازن قوا» بهره گیرد؛ یعنی همزمان با همکاری محدود با روسیه، تعامل با سایر قدرتها مانند چین، هند، کشورهای عربی و حتی اروپا را گسترش دهد.
کلام آخر
وصیتنامه پطر کبیر، چه واقعی باشد و چه جعلی، اکنون به الگویی ناخودآگاه در سیاست خارجی روسیه تبدیل شده است. روسها نه دشمن همیشگیاند، نه دوست همیشگی؛ آنها صرفاً متحد منافعاند. تا زمانی که ایران خود را قوی، مستقل و واقعگرا نکند، از چاله تحقیر تاریخی بیرون نخواهد آمد. دیپلماسی هوشمندانه، شناخت دقیق از تاریخ، و اعتماد به خود، تنها راه نجات از چرخه تکرار تاریخی است









