از تحقیر تاریخی تا توازن هراس: ریشههای مخالفت گفتوگو با آمریکا
با وجود تجربههای تلخ و شیرین مذاکره ایران و آمریکا، هنوز بخش قابل توجهی از نیروهای سیاسی، رسانهای و حتی بدنه جامعه در دو طرف، مخالف ازسرگیری گفتوگو میان تهران و واشینگتن هستند. این مخالفتها گاه از تجربه تاریخی و بدبینی نشأت میگیرد، گاه از منافع حزبی، و گاه از ترسِ توافقی که ممکن است نقشه قدرت برخی بازیگران را بر هم بزند. در این مقاله، ابعاد مختلف این مخالفتها بررسی شده و تلاش میشود دلایل بنیادین آنها شفافسازی شود.
تجربه تلخ تاریخی: از کودتا تا تحریم
مخالفت بسیاری از ایرانیان با مذاکره با آمریکا، ریشهای عمیق در حافظه تاریخی جمعی دارد. از کودتای 28 مرداد 1332 که با نقش مستقیم سازمان سیا منجر به سقوط دولت مصدق شد، تا حمایتهای آمریکا از رژیم پهلوی و سپس تحریمها و اقدامات خصمانه پس از انقلاب 1357، همگی بخشی از میراثی هستند که بر روابط دو کشور سایه انداختهاند.
در طول دهههای اخیر، تحریمهای اقتصادی شدید، تهدیدات نظامی و ترور دانشمندان ایرانی، ذهنیت منفیای نسبت به واشینگتن در جامعه ایران شکل داده است. در چنین بستری، طبیعی است که بخشی از جامعه و نخبگان، مذاکره را به چشم «تکرار اعتماد به دشمن» ببینند.
ساختار قدرت و توازن داخلی
در هر دو کشور، گروههایی وجود دارند که از نبود توافق یا تداوم تنش سود میبرند. در ایران، برخی جناحهای سیاسی مذاکره را ابزار امتیازگیری جناح رقیب میدانند. آنها نگرانند که موفقیت مذاکرات، سرمایه اجتماعی جناح مقابل را تقویت کند. این در حالی است که در آمریکا نیز لابیهای ضدایرانی – بهویژه لابی رژیم صهیونیستی و گروههای نومحافظهکار – شدیداً با هرگونه نرمش در برابر ایران مخالفاند و تلاش میکنند هر گشایشی را ناکام بگذارند.
واهمه از تغییر نظم منطقهای
مذاکره موفق ایران و آمریکا میتواند معادلات ژئوپلیتیک منطقه را تغییر دهد. کشورهای رقیب ایران در منطقه، بهویژه عربستان و رژیم صهیونیستی، از نزدیکی تهران و واشینگتن واهمه دارند. زیرا این نزدیکی میتواند منجر به کاهش نفوذ آنها در پروندههای منطقهای شود. به همین دلیل، ابزارهای رسانهای و سیاسی خود را برای تخریب مذاکرات بهکار میگیرند.
در سوی دیگر، گروههایی در داخل ایران نیز نگرانند که پس از توافق، سیاست خارجی کشور بهسمت موازنه با غرب تغییر کند و محور «مقاومت منطقهای» تضعیف شود. برای این جریانها، مذاکره نه یک تاکتیک، بلکه یک تهدید هویتی است.
«برجام» بهعنوان شمشیر دو لبه
برجام، توافق هستهای سال ۲۰۱۵، الگویی بود که میتوانست گامی بهسوی عادیسازی روابط باشد. اما خروج یکجانبه دولت ترامپ از آن، و عدم اجرای کامل تعهدات از سوی اروپا، ضربهای سنگین به اعتماد عمومی وارد کرد. بسیاری از مخالفان مذاکره، برجام را نماد «عدم پایبندی آمریکا» به تعهدات بینالمللی میدانند. آنها معتقدند مذاکره با کشوری که هر لحظه میتواند زیر توافق بزند، بیفایده و پرهزینه است.
دوگانه «عزت یا تسلیم»
در گفتمان سیاسی ایران، مذاکره با آمریکا گاه با دوگانهی «عزت یا تسلیم» تعریف میشود. برخی نهادها و رسانهها، مذاکره را بهمثابه عقبنشینی از مواضع اصولی یا کوتاه آمدن در برابر «استکبار» معرفی میکنند. این نگاه ایدئولوژیک باعث شده است که هرگونه گفتوگو با آمریکا، حتی اگر از موضع برابر باشد، بهعنوان تهدیدی برای استقلال تلقی شود.
نقش رسانهها و افکار عمومی
رسانهها در دو سوی ماجرا، نقش مهمی در شکلدادن به نگاه جامعه نسبت به مذاکره دارند. در ایران، رسانههای محافظهکار اغلب مذاکرات را بیفایده، ذلتبار یا فریبکارانه معرفی میکنند. در آمریکا نیز برخی رسانههای دستراستی، ایران را دشمنی سرسخت میدانند که نباید به آن اعتماد کرد. این دو قطب، با تقویت دوقطبیسازی، فضای گفتوگو را مسموم میکنند.
منافع اقتصادی در سایه تحریم
در فضای تحریمی، برخی ساختارهای اقتصادی شکل گرفتهاند که از نبود شفافیت، واردات خاص و اقتصاد دورزن سود میبرند. این گروهها، نه در عرصه سیاسی بلکه در لایههای اقتصادی-امنیتی، ممکن است مخالفتهایی پنهان با توافق داشته باشند. حذف تحریم و باز شدن درهای تعاملات مالی بینالمللی، ممکن است منافع آنها را بهخطر اندازد.
اثر روانی و ترس از خیانت دوم
بخشی از جامعه ایران، نه بهدلیل ایدئولوژی، بلکه بهدلیل زخمهای پیشین، به آمریکا اعتماد ندارد. آنها احساس میکنند که مذاکره دوباره، تکرار خیانت و تحقیر ملی است. در این نگاه، آمریکا قابل اصلاح نیست و هرگونه امیدواری سادهلوحی محسوب میشود. این نگاه روانشناختی در میان نسلهایی که فشار تحریم و ترور و تهدید را درک کردهاند، شایع است.
عدم اجماع ملی برای مذاکره
در ایران، برخلاف برخی کشورهای دیگر، فرآیند مذاکره با آمریکا، همواره به تصمیمگیریهای پیچیده و چندلایه نیاز دارد. نبود یک اجماع ملی روشن در این خصوص – میان نهادهای تصمیمگیر، نیروهای سیاسی، و مردم – باعث شده که هر تلاش برای مذاکره، با مقاومت داخلی روبهرو شود. مادامیکه این اجماع شکل نگیرد، روند گفتوگو شکننده خواهد ماند.
چه کسانی با مذاکره ایران و آمریکا مخالفند؟

جریانهای اصولگرا و محافظهکار درون ایران
- ویژگیها: ایدئولوژیک، ضدامپریالیستی، بدبین به غرب
- دلایل مخالفت:
- مذاکره با آمریکا را نوعی عقبنشینی یا تسلیم میدانند.
- نگران تضعیف شعار «استقلال» و «مقاومت» هستند.
- نگرانند توافق موجب محبوبیت جریان اصلاحطلب یا دولت شود.
گروههای سیاسی راستگرا در آمریکا (جمهوریخواهان و نومحافظهکاران)
- ویژگیها: ضدمذاکره، طرفدار فشار حداکثری
- دلایل مخالفت:
- ایران را تهدیدی برای منافع آمریکا و اسرائیل میدانند.
- عقیده دارند تنها زبان زور با ایران کارساز است.
- با مذاکره، دستاوردهای فشار حداکثری ترامپ را از دسترفته میدانند.
لابیهای صهیونیستی (AIPAC و …)
- ویژگیها: نفوذ گسترده در سیاست و رسانه آمریکا
- دلایل مخالفت:
- نگران توافقی هستند که توان ایران را در منطقه حفظ کند.
- ایجاد تنش با ایران را راهی برای بقای امنیت اسرائیل میدانند.
- مخالف هرگونه کاهش تحریم یا عادیسازی روابط ایران با غرب هستند.
کشورهای عربی رقیب ایران (مثل عربستان، امارات در برخی مقاطع)
- ویژگیها: رقابت منطقهای با ایران، نزدیکی به آمریکا
- دلایل مخالفت:
- نزدیکی ایران و آمریکا را تهدیدی برای نفوذ خود میدانند.
- توازن قدرت منطقهای را به ضرر خود میبینند.
- در برخی موارد با لابیهای آمریکایی همکاری میکنند.
جریانهای رادیکال درون ایران (حلقههای امنیتی-اقتصادی)
- ویژگیها: ذینفع در اقتصاد تحریمی
- دلایل مخالفت:
- رفع تحریم شفافیت مالی میآورد، و این تهدیدی برای سودهای غیررسمی آنان است.
- اقتصاد پنهان، از دور زدن تحریمها ارتزاق میکند.
قربانیان فریب سیاسی در گذشته (بدنه اجتماعی بدبین)
- ویژگیها: مردمی که به برجام امید بستند و سرخورده شدند
- دلایل مخالفت:
- معتقدند مذاکره فایدهای ندارد چون آمریکا قابل اعتماد نیست.
- خروج ترامپ از برجام را «خیانت» میدانند و تجربه را کافی میدانند.
اپوزیسیون خارجنشین (سلطنتطلب، مجاهدین خلق و…)
- ویژگیها: ضدنظام، ضدتوافق
- دلایل مخالفت:
- هر توافقی را به معنای تقویت نظام ایران میدانند.
- خواهان فشار بیشتر یا حتی حمله نظامی هستند.
- توافق، امید به فروپاشی نظام را کاهش میدهد.
رسانههای افراطی و دوقطبیساز (در هر دو سو)
- ویژگیها: جنگطلب، اهل تحریک و افکارسازی
- دلایل مخالفت:
- تنش خوراک محتوایی برای آنهاست.
- در فضای آرام، جایگاه و مخاطب خود را از دست میدهند.
- به جای تحلیل، روی هیجان و ترس کار میکنند.
کلام آخر: مخالفتی چندلایه و قابل درک، اما قابل حل؟
مخالفت با مذاکره ایران و آمریکا صرفاً یک موضع سیاسی نیست؛ بلکه پدیدهای چندلایه است که در بستر تاریخی، روانی، ژئوپلیتیکی و اقتصادی شکل گرفته. درک این مخالفت، نیازمند تحلیل عمیق و بیطرفانه است. اما این مخالفت، لزوماً بهمعنای بستهبودن همیشگی درهای گفتوگو نیست.
راهحل، در طراحی مذاکراتی هوشمندانه، گامبهگام، متوازن و با تضمینهای عملی است. گفتوگویی که نه ابزار تبلیغاتی، بلکه بخشی از یک راهبرد بلندمدت و باثبات باشد.









