در ۹ اوت ۲۰۲۵، دونالد ترامپ موفق شد توافقی تاریخی بین ارمنستان و آذربایجان میانجیگری کند که به اختلاف چهار دههای این دو کشور پایان میدهد. اما این توافق فراتر از یک صلح منطقهای ساده بوده و نقطه آغاز تحولی عمیق در معادلات ژئوپلیتیکی منطقه محسوب میشود.
محور اصلی این توافق، ایجاد کریدور زنگزور یا همان “مسیر ترامپ برای صلح و رفاه بینالمللی” است که آذربایجان را به منطقه خودمختار نخجوان از طریق خاک ارمنستان متصل میکند. این کریدور ۳۲ کیلومتری که برای ۹۹ سال تحت کنترل آمریکا قرار خواهد گرفت، نه تنها مسیری برای حل اختلافات منطقهای، بلکه ابزاری برای بازطراحی نقشه ژئوپلیتیکی خاورمیانه است.
پیشینه تاریخی: ریشههای یک اختلاف قدیمی
کریدور زنگزور تاریخچهای پیچیده دارد که ریشه در تصمیمات شوروی در دهه ۱۹۲۰ دارد. این منطقه که از لحاظ تاریخی بخشی از آذربایجان بود، در سال ۱۹۲۰ بر اساس تصمیم اتحاد جماهیر شوروی به ارمنستان واگذار شد. این تصمیم باعث قطع ارتباط زمینی مستقیم بین آذربایجان و منطقه خودمختار نخجوان شد و این منطقه را به وضعیت انزوای جغرافیایی کشاند.
طی دهههای گذشته، آذربایجانیهایی که میخواستند بین سرزمین اصلی و نخجوان سفر کنند، مجبور بودند از مسیر ایران عبور کنند. این وضعیت نه تنها برای آذربایجان محدودیتآفرین بود، بلکه برای ایران نیز فرصتی طلایی برای کسب درآمدهای ترانزیتی و تقویت نفوذ منطقهای محسوب میشد.
پس از پایان جنگ دوم قرهباغ در سال ۲۰۲۰ و توافقنامه سهجانبه آتشبس بین ارمنستان، آذربایجان و روسیه، امکان بازگشایی مسیرهای ریلی و جادهای فراهم شد. اما آنچه در اوت ۲۰۲۵ رخ داد، فراتر از توقعات بود؛ ورود مستقیم آمریکا به عنوان بازیگر اصلی در این معادله.
توافق کاخ سفید: جزئیات و ابعاد
توافق امضا شده در کاخ سفید بین نیکول پاشینیان، نخستوزیر ارمنستان و الهام علیاف، رئیسجمهور آذربایجان، چندین بعد مهم دارد. بر اساس این توافق، کریدور زنگزور تحت صلاحیت قانونی ارمنستان فعالیت خواهد کرد، اما ایالات متحده این زمین را به یک شرکت خصوصی آمریکایی اجاره خواهد داد تا ساخت و مدیریت آن را بر عهده بگیرد.
این کریدور که شامل خط ریلی، خطوط لوله نفت و گاز و خطوط فیبر نوری خواهد بود، نه تنها آذربایجان و نخجوان را به هم متصل میکند، بلکه مسیری مستقیم برای اتصال آسیای مرکزی به ترکیه و سپس به اروپا فراهم میآورد. این مسیر میتواند هزینه حمل کالا را تا ۳۰ الی ۴۰ درصد کاهش دهد و زمان انتقال را به طرز چشمگیری کوتاه کند.
آنچه این توافق را از سایر توافقات منطقهای متمایز میکند، حضور مستقیم و فعال آمریکا است. برخلاف گذشته که روسیه نقش میانجیگری را در منطقه بر عهده داشت، اکنون واشنگتن به عنوان قدرت غالب در این معادله ظاهر شده است.
واکنشهای منطقهای: طیفی از استقبال تا مخالفت
موضع ترکیه: حمایت استراتژیک
ترکیه از قویترین حامیان کریدور زنگزور محسوب میشود. این کشور که پیش از این نیز از ایجاد چنین مسیری حمایت میکرد، از توافق اخیر استقبال گستردهای کرده است. برای آنکارا، این کریدور مزایای استراتژیکی فراوانی دارد:
- تأمین و تضمین تجارت با آذربایجان که همپیمان اصلی ترکیه در منطقه است
- دسترسی مستقیم به آسیای مرکزی از طریق دریای خزر
- کاهش وابستگی ترانزیتی به ایران
موضع روسیه: نگرانی از کاهش نفوذ
روسیه که تا پیش از این نقش میانجی اصلی در منطقه قفقاز را بر عهده داشت، با ورود آمریکا به این معادله با چالش جدی مواجه شده است. مسکو که درگیر جنگ اوکراین است، قدرت مانور کمتری در منطقه دارد و مجبور است تغییر موازین قدرت را بپذیرد.
ایران و کریدور زنگزور: تهدید یا فرصت؟
واکنش ایران به توافق کریدور زنگزور طیف پیچیدهای از مواضع را نشان داده است. علی اکبر ولایتی، مشاور رهبر ایران، در ۹ اوت اعلام کرد که ایران “اجازه ایجاد این کریدور را نخواهد داد” و حضور آمریکا در قفقاز جنوبی را تهدیدی برای منافع ایرانی دانست.
اما تنها یک روز بعد، مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، در تماس تلفنی با نیکول پاشینیان، نخستوزیر ارمنستان، موضع متفاوتی اتخاذ کرد. وی اعلام کرد که طرح صلح “نظرات ایران را نیز در نظر میگیرد” و تأکید کرد که مسیر پیشنهادی دسترسی ایران به ارمنستان را قطع نخواهد کرد.
این تناقض در مواضع رسمی نشاندهنده پیچیدگی وضعیت ایران و عدم وجود استراتژی یکپارچه در قبال این تحول مهم منطقهای است.
تحلیل اقتصادی: خسارتهای قابل توجه
از منظر اقتصادی، کریدور زنگزور میتواند ضربه سنگینی به منافع ایران وارد کند. بر اساس آمار رسمی، حجم تجارت ایران و ارمنستان در سال ۲۰۲۴ به ۷۳۷.۴ میلیون دلار رسیده که نسبت به سال ۲۰۱۸ تقریباً دو برابر شده است. بیش از ۷۰ درصد این تجارت مربوط به صادرات ایران به ارمنستان است.
در زمینه ترانزیت، ایران سالانه حدود ۱ تا ۱.۵ میلیارد دلار درآمد مستقیم از ترانزیت کالا کسب میکند. در سال ۱۴۰۳، نزدیک به ۲۱.۹ میلیون تن کالا از خاک ایران عبور کرده که رشد ۲۲.۵ درصدی نسبت به سال قبل داشته است.
با اجرایی شدن کریدور زنگزور، تخمین زده میشود که ایران حداقل ۲۰ تا ۳۰ درصد از درآمد ترانزیتی فعلی خود را از دست خواهد داد. این یعنی زیان مستقیم حدود ۳۰۰ میلیون دلار در سال. اما خسارت کل شامل فرصتهای از دست رفته سرمایهگذاری و تجاری نیز میشود که در مجموع تخمین زده میشود ایران سالانه حدود ۲.۶ میلیارد دلار خسارت متحمل شود.
روزانه بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ کامیون از مرز نوردوز برای صادرات ایران به ارمنستان تردد میکند. همچنین سالانه حدود ۴۳,۰۰۰ کامیون ترکیهای از مسیر ایران به آسیای میانه میروند که با تکمیل کریدور زنگزور، این تردد از ایران حذف خواهد شد.
پیامدهای ژئوپلیتیکی: خفگی استراتژیک
فراتر از خسارات اقتصادی، کریدور زنگزور پیامدهای ژئوپلیتیکی عمیقی برای ایران دارد. این کریدور عملاً ایران را از شاهراه ترانزیتی اوراسیا کنار میگذارد و مرز شمالی ایران را به مرز شمالی آمریکا و ناتو تبدیل میکند.
حضور مستقیم آمریکا در مرزهای شمالی ایران میتواند فشارهای سیاسی و امنیتی جدیدی ایجاد کند. همچنین این کریدور توازن قدرت را به ضرر ایران و به نفع ترکیه و آذربایجان تغییر میدهد و احتمال تحرکات قومی و تغییر مرزهای ژئوپلیتیکی را افزایش میدهد.
چالشهای امنیتی: نگرانیهای مشترک
مسئله آذربایجان
یکی از حساسترین ابعاد کریدور زنگزور، تأثیر آن بر آذربایجانیهای ایرانی است. تخمین زده میشود که حدود ۱۸ میلیون ایرانی دارای ریشه آذربایجانی هستند که این رقم بیش از کل جمعیت جمهوری آذربایجان (۱۰.۲ میلیون نفر) است.
در ایران نگرانیهایی درباره گروههای جداییطلب وجود دارد که میخواهند از ایران جدا شده و “آذربایجان جنوبی” تشکیل دهند. در مقابل، در باکو نیز جنبشهای ناسیونالیستی وجود دارند که از “آذربایجان بزرگ” شامل آذربایجانیهای ایران صحبت میکنند.
دو استان شمالغربی ایران همچنان نامهای آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی را دارند که این امر حساسیتهای قومی و جغرافیایی را تشدید میکند.
تأثیر بر روابط ایران و ارمنستان
ایران روابط نزدیکی با ارمنستان مسیحینشین دارد و این کشور را به عنوان متعادلکننده نفوذ ترکیه و آذربایجان در منطقه میبیند. اما با امضای توافق کریدور زنگزور، ارمنستان عملاً به سمت محور آمریکا-آذربایجان-ترکیه کشیده شده است.
این تحول میتواند ایران را از تنها متحد قابل اعتماد خود در منطقه قفقاز محروم کند و وضعیت انزوای بیشتری برای تهران ایجاد کند.
استراتژیهای مقابله: گزینههای ایران
دیپلماسی فعال
ایران میتواند از طریق دیپلماسی فعال سعی کند نقش خود را در معادلات منطقهای حفظ کند. این شامل تقویت روابط با روسیه، چین و هند برای ایجاد کریدورهای جایگزین است.
کریدور بینالمللی خلیجفارس-دریای سیاه که پیش از این برنامهریزی شده بود، میتواند به عنوان جایگزینی برای کریدور زنگزور عمل کند. اما این امر نیازمند سرمایهگذاری گسترده و تکمیل زیرساختهای ریلی است.
توسعه زیرساختها
تکمیل پروژههایی مانند خط راهآهن رشت-آستارا و اتصال ریلی به ارمنستان میتواند جایگاه ترانزیتی ایران را تقویت کند. هزینه احداث این زیرساختها بیش از ۳.۵ میلیارد دلار برآورد شده که تاکنون تأمین نشده است.
همکاری منطقهای
ایران میتواند از طریق تقویت همکاریهای منطقهای با کشورهای آسیای مرکزی، پاکستان و افغانستان، مسیرهای ترانزیتی جایگزین ایجاد کند.
چشمانداز آینده: سناریوهای محتمل
سناریو اول: اجرای کامل کریدور
در این سناریو، کریدور زنگزور به طور کامل اجرا شده و ایران بخش قابل توجهی از نقش ترانزیتی خود را از دست میدهد. این امر منجر به تقویت محور آمریکا-ترکیه-آذربایجان و تضعیف موقعیت ایران و روسیه در منطقه خواهد شد.
سناریو دوم: مقاومت و تنش
ایران ممکن است از طریق ابزارهای مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی در برابر اجرای کریدور مقاومت کند. این امر میتواند منجر به افزایش تنشهای منطقهای و عدم ثبات شود.
سناریو سوم: مذاکره و سازش
احتمال دارد که ایران در نهایت مجبور شود با واقعیتهای جدید منطقه سازگار شده و از طریق مذاکره سهمی در پروژه کسب کند یا حداقل تضمینهایی برای حفظ منافع خود دریافت کند.
نتیجهگیری: میدان نبرد یا مسیر همکاری؟
کریدور زنگزور یا “جاده ترامپ” فراتر از یک پروژه زیرساختی ساده است و نمادی از تحولات عمیق ژئوپلیتیکی در منطقه محسوب میشود. این کریدور نه تنها نقشه اقتصادی منطقه را بازطراحی میکند، بلکه توازن قدرت را نیز به نفع آمریکا و متحدانش تغییر میدهد.
برای ایران، این تحول چالشی جدی محسوب میشود که نیازمند بازنگری در استراتژیهای منطقهای و تدوین رویکردی جامع و منسجم است. خسارت اقتصادی سالانه ۲.۶ میلیارد دلاری تنها بخشی از هزینههایی است که ایران ممکن است متحمل شود.
اما اینکه “جاده ترامپ” به میدان نبرد ژئوپلیتیکی تبدیل خواهد شد یا میتواند مسیری برای همکاری منطقهای باشد، بستگی به تصمیمات و واکنشهای بازیگران منطقهای در ماهها و سالهای آینده دارد. آنچه مسلم است، قفقاز جنوبی دیگر هیچگاه مانند گذشته نخواهد بود و ایران باید خود را برای واقعیتهای جدید آماده کند.
زمان برای اتخاذ تصمیمات استراتژیک محدود است و ایران باید هرچه سریعتر استراتژی جامعی برای مقابله با این تحولات تدوین کند. موفقیت در این مسیر نه تنها به حفظ منافع اقتصادی کمک خواهد کرد، بلکه جایگاه ژئوپلیتیکی ایران در منطقه را نیز تضمین خواهد نمود.









