رخدادی که تاریخ ژاپن را دگرگون کرد
انتخاب سانائه تاکایچی به عنوان نخستوزیر ژاپن نهتنها یک رویداد مهم در عرصه سیاسی این کشور است، بلکه نقطه عطفی در تاریخ مدرن آن به شمار میرود. ژاپن کشوری است که از پایان جنگ جهانی دوم تاکنون، سیاستش عمدتاً تحت رهبری مردان شکل گرفته و ساختارهای تصمیمگیری آن به شدت مردانه باقی مانده است. حال، ورود یک زن به عالیترین مقام اجرایی دولت، فضای سیاسی را وارد مرحلهای تازه کرده است.
با این حال، این پیروزی سیاسی نه در بستری آرام و بدون چالش، بلکه در میان بحرانهای حزبی، فشار راست افراطی، و ساختاری پارلمانی شکننده به دست آمده است. تاکایچی با ۲۳۷ رأی در مجلس نمایندگان و تأیید مجلس مشاوران بر کرسی نخستوزیری نشست، اما اکثریت مطلقی در اختیار ندارد. ائتلاف اخیر حزب لیبرال دموکرات با «حزب نوسازی ژاپن» به او راه رسیدن به قدرت را هموار کرد، ولی تضمینی برای دوام سیاسیاش محسوب نمیشود.
بسیاری این رخداد را نمادی از پیشرفت در برابری جنسیتی میدانند، اما مخالفان یادآور میشوند که دیدگاههای محافظهکارانه او، به ویژه مخالفت با اصلاحات اجتماعی و برابری جنسیتی، ممکن است این لحظه تاریخی را بیش از آنکه گامی رو به جلو باشد، به یک تغییر شکلی محدود تبدیل کند.
تاریخی که دیر به سر رسید
ژاپن، چهارمین اقتصاد بزرگ جهان، تا سال ۲۰۲۵ هرگز یک زن را بر کرسی نخستوزیری ندیده بود. در کشوری که حتی ورود زنان به مجلس و کابینه بسیار محدود بوده و تنها حدود ۱۰ درصد وزرا را زنان تشکیل میدهند، انتخاب تاکایچی به عنوان نخستین زن در رأس دولت، از نظر نمادین بسیار پررنگ است.
روند تاریخی رسیدن زنان به قدرت در ژاپن به کندی پیش رفته است. حتی در دهههای اخیر، با وجود اصلاحات اجتماعی، نمایندگی زنان در سیاست همچنان بسیار پایین بوده و فرهنگ سیاسی در این کشور بر ارزشهای مردسالارانه و شبکههای سنتی قدرت استوار مانده است. پیش از تاکایچی، چندین زن در پستهای وزارتی و رهبری احزاب حضور داشتهاند، اما هیچیک نتوانسته بودند سد نخستوزیری را بشکنند.
پیروزی تاکایچی نشانگر تغییری در سطح شکلی قدرت است، اما اینکه آیا این تغییر به تحول واقعی در ساختار مردانه سیاست ژاپن میانجامد یا خیر، پرسشی است که فقط عملکرد او در سالهای آینده پاسخ خواهد داد.
ساختار مردانه سیاست ژاپن و شکاف جنسیتی
سیاست ژاپن از پایان جنگ جهانی دوم تا به امروز، در اختیار مجموعهای از نهادها و شبکههای قدرت مردانه بوده است. حزب لیبرال دموکرات، که تقریباً بیوقفه بر این کشور حکمرانی کرده، به عنوان یک حزب سنتی محافظهکار همواره در برابر گسترش نقش زنان مقاومت کرده است.
بر اساس گزارش شکاف جنسیتی ۲۰۲۵ مجمع جهانی اقتصاد، ژاپن در رتبه ۱۱۸ از میان ۱۴۸ کشور قرار دارد. دلیل این جایگاه پایین، نه تنها حضور اندک زنان در مراکز تصمیمگیری، بلکه موانع فرهنگی و ساختاری است که مسیر پیشرفت سیاسی آنان را دشوار میکند. حتی امروز، فرهنگ کاری سختگیرانه و ساعات طولانی، همراه با انتظارات اجتماعی مرتبط با نقشهای خانوادگی، موانعی جدی برای زنان شاغل—بهویژه در سیاست—ایجاد میکند.
بنابراین، نخستوزیری یک زن در چنین سیستمی بیتردید نقطه عطفی تاریخی است، اما در عین حال این واقعیت را آشکار میکند که ساختار موجود هنوز از برابری جنسیتی واقعی فاصله زیادی دارد.
سانائه تاکایچی: از هویمتال تا رأس قدرت سیاسی
سانائه تاکایچی در سال ۱۹۶۱ در استان نارا به دنیا آمد. مسیر زندگی او برخلاف بسیاری از سیاستمداران ژاپنی، از خانوادهای سیاسی آغاز نشد. پدرش کارمند اداری بود و مادرش در نیروی پلیس خدمت میکرد. حتی فعالیتهای جوانیاش نیز به سیاست شباهتی نداشت—او در یک گروه موسیقی هویمتال مینواخت و چنان با انرژی پشت درام مینشست که چوب درام خود را حین اجرا میشکست.
ورود او به سیاست در دهه ۱۹۸۰، همزمان با تنشهای تجاری ژاپن و آمریکا، نقطه عطفی بود. او مدتی در آمریکا کار و زندگی کرد و تحت تأثیر فضای سیاسی آن کشور، بهویژه دیدگاههای محافظهکارانه نسبت به هویت ملی، قرار گرفت. تاکایچی سرانجام در سال ۱۹۹۶ به حزب لیبرال دموکرات پیوست و با پیروزیهای پیدرپی، به یکی از چهرههای بانفوذ جناح راست افراطی حزب بدل شد.
با وجود سه تلاش برای رسیدن به نخستوزیری—دو بار ناکام و یک بار موفقیتآمیز—تاکایچی ثابت کرده که استقامت و جاهطلبی سیاسیاش کمنظیر است.
رویکرد سیاسی: میراث آبه و رویای «بانوی آهنین»
تاکایچی خود را وارث فکری و سیاسی شینزو آبه میداند و در طول کارزار انتخاباتیاش چندین بار مارگارت تاچر را به عنوان «قهرمان سیاسی» خود معرفی کرده است. این ترکیب از الهامگیری داخلی و خارجی، نشانهای از رویکردی محافظهکارانه با تأکید بر هویت ملی، امنیت و سیاست خارجی فعال است.
برنامههای اقتصادی او نیز تا حد زیادی ادامه «آبنومیکس» آبه است: سیاست پولی انبساطی، هزینههای عمومی بالا و تمرکز بر تحریک رشد اقتصادی. در حوزه سیاست داخلی، با وجود اینکه در گفتار از فرصتهای برابر سخن میگوید، اما در عمل از اصلاحات بنیادین در حوزه جنسیت و خانواده حمایت نمیکند.
چنین رویکردی باعث شده که بخشی از جامعه ژاپن از او به عنوان نماد «شکستن سقف شیشهای» یاد کند، اما بخشی دیگر بر این باور باشند که او صرفاً «اولین نخستوزیر زن در یک ساختار همچنان مردانه» است.
چالشهای پارلمانی و ائتلاف شکننده
تاکایچی با یک پارلمان پراکنده و ائتلافی شکننده مواجه است. حزب لیبرال دموکرات پس از جدایی متحد دیرینهاش، کومیتو، اکثریت مطلق خود را از دست داد و ناچار به ائتلاف با حزب نوسازی ژاپن شد. این ائتلاف، ضمن نزدیکتر کردن دولت به جناح راست، برای تصویب قوانین نیازمند حمایت احزاب دیگر نیز خواهد بود.
در چنین شرایطی، نخستوزیر جدید باید میان تمایلات ایدئولوژیک خود و ضرورتهای عملی سیاستورزی توازن برقرار کند. او در مقام رهبر دولت باید نشان دهد که میتواند از یک سیاستمدار محافظهکار تندرو به یک مدیر سیاسی چانهزن و اهل مصالحه تبدیل شود—مهارتی که آینده قدرت او را تعیین خواهد کرد.
اقتصاد پرچالش و آزمون سیاستگذاری
اقتصاد ژاپن در سالهای اخیر با ترکیبی از بحرانهای کوتاهمدت و معضلات ساختاری مواجه بوده است: تورم، رکود دستمزدها، بدهی عمومی سنگین، و جمعیت رو به پیری. تاکایچی، که خود را وارث سیاستهای اقتصادی شینزو آبه معرفی میکند، وعده داده تا با نسخهای تازه از «آبنومیکس» این وضعیت را بهبود بخشد. برنامه او بر سه محور اصلی استوار است: تداوم سیاست پولی انبساطی، محرکهای مالی گسترده و بستههای حمایتی برای کاستن از فشار معیشتی بر خانوارها.
با این حال، این سیاستها در عمل با موانع متعددی روبهروست. اول، بدهی عمومی ژاپن هماکنون بیش از ۲۶۰ درصد تولید ناخالص داخلی است و هرگونه هزینهکرد سنگین میتواند نگرانی بازارها و اعتبارسنجهای بینالمللی را تشدید کند. دوم، سرمایهگذاران نگراناند که سیاست پولی بسیار انبساطی، تورم را تشدید و ارزش ین را بیش از پیش تضعیف کند. واکنش اولیه بازارها به روی کار آمدن او دوگانه بود: بورس صعود کرد، اما نرخهای بهره اوراق دولتی نیز بالا رفتند، نشانهای از افزایش نگرانیها نسبت به تورم و کسری بودجه.
بعد دیگر چالش اقتصادی برای تاکایچی به سیاست مهاجرتیاش گره خورده است. او موضعی سختگیرانه در قبال پذیرش نیروی کار خارجی دارد، در حالی که کاهش جمعیت و کمبود نیروی کار در بسیاری از بخشها، بهویژه در سلامت و مراقبت اجتماعی، به شدت محسوس است. این تناقض میان نیازهای اقتصادی و اولویتهای ایدئولوژیک، آزمونی جدی برای توانایی او در مدیریت واقعبینانه اقتصاد خواهد بود.
سیاست خارجی: میان ملیگرایی و واقعگرایی
سیاست خارجی تاکایچی، ترکیبی از مواضع سختگیرانه ملیگرایانه و گاه انعطاف استراتژیک است. او مدافع تقویت توان نظامی ژاپن و تجدیدنظر در قانون اساسی صلحطلب است که کشور را از داشتن نیروهای تهاجمی منع میکند. در عین حال، برخلاف گذشته، در کارزار انتخاباتی خود به جای تاکید صریح بر مواجهه با چین، از لزوم حفظ روابط به عنوان «یک همسایه مهم» سخن گفت—نشانهای از تمایل به ایجاد توازن میان امنیت و دیپلماسی.
در برابر ایالات متحده، تاکایچی به دنبال رابطهای نزدیک و «گرم» با رئیسجمهور دونالد ترامپ است. سابقه دو سال زندگی در آمریکا به او مزیت شناخت جامعه و سیاست این کشور را داده است. با این حال، او تأکید کرده که اگر هر بخش از توافق تجاری ژاپن و آمریکا را «غیرمنصفانه» ببیند، آماده مذاکره مجدد خواهد بود. این موضع، هم خطر تنش را به همراه دارد و هم میتواند نشاندهنده استقلال نسبی در سیاست خارجی باشد.
مسئله زیارتگاه یاسوکونی نیز همچنان در سیاست خارجی او سایه افکنده است. این مکان، که یاد جانباختگان جنگ ژاپن را زنده نگه میدارد، از نگاه چین و کرهجنوبی نمادی از نادیده گرفتن جنایات جنگی است. تاکایچی در گذشته شخصاً به این زیارتگاه رفته، اما اخیراً با ارسال نماد مذهبی به جای حضور فیزیکی، تلاش کرده تا پیام سیاسی خود را تعدیل کند—حرکتی که گرچه نمادین است، ولی نشانهای از آمادگی برای مدیریت حساسیتهای بینالمللی محسوب میشود.
مسئله زنان و تناقض نگاه جنسیتی تاکایچی
انتخاب نخستین نخستوزیر زن ژاپن از نظر نمادین گامی مهم در کشوری است که در نمایه شکاف جنسیتی رتبهای پایین دارد. با این حال، رویکرد تاکایچی به مسائل زنان، محافظهکارانه و حتی محدودکننده است. او مخالف ازدواج همجنسگرایان است، با حفظ نام خانوادگی جداگانه برای زوجها مخالف است و همچنان جانشینی در خاندان امپراتوری را فقط برای مردان مجاز میداند.
این مواضع باعث شده برخی فعالان حقوق زنان از نخستوزیری او استقبال نکنند و حتی آن را گامی رو به عقب بدانند. منتقدان میگویند که حضور یک زن در رأس دولت، الزاماً به معنای پیشبرد سیاستهای برابری جنسیتی نیست، بهویژه اگر آن زن از تغییرات بنیادین در قوانین و ساختارهای تبعیضآمیز حمایت نکند.
با این حال، تاکایچی در حوزههایی چون بهداشت زنان، مراقبت از سالمندان و حمایت از سرپرستان خانوار گامهایی عملی پیشنهاد کرده است؛ از جمله معافیت مالیاتی نسبی برای خدمات نگهداری از کودکان و توسعه خدمات بیمارستانی ویژه زنان. این اقدامات هرچند قابل توجهاند، اما کارشناسان معتقدند که تا زمانی که سیاستهای جنسیتی کلان تغییر نکند، تأثیر این طرحها محدود باقی خواهد ماند.
نگاه جامعه و رسانهها
واکنش افکار عمومی و رسانهها به نخستوزیری تاکایچی دو قطبی است. بخشی از جامعه او را نماد پیشرفت میدانند و بر این باورند که حتی حضور یک زن در این جایگاه، میتواند الهامبخش نسلهای جوانتر باشد. اما در مقابل، بخشی دیگر به کارنامه و مواضع او اشاره میکنند و معتقدند که این انتخاب، چیزی جز تداوم وضع موجود در قالبی جدید نیست.
رسانههای بینالمللی نیز تحلیلهای متفاوتی ارائه دادهاند. برخی بر پیامدهای تاریخی و شکستن سقف شیشهای در سیاست ژاپن تمرکز کردهاند، در حالی که دیگران هشدار دادهاند که نباید صرفاً بر جنسیت نخستوزیر تمرکز کرد و باید دید که در عمل چه تغییراتی در سیاستگذاری و ساختار قدرت ایجاد میشود.
جمعبندی: آینده سیاسی ژاپن
اکنون پرسش اصلی این است که آیا دوران تاکایچی آغازی بر تحول واقعی در سیاست ژاپن خواهد بود یا صرفاً تغییری سطحی در چهرهای عمیقاً مردانه باقی خواهد ماند. او با موانع متعددی روبهروست: پارلمان شکننده، چالشهای اقتصادی شدید، توازن دشوار در سیاست خارجی و انتظارات متفاوت جناحهای سیاسی.
اگر تاکایچی بتواند میان محافظهکاری ایدئولوژیک خود و ضرورتهای عملی مدیریت کشور توازن برقرار کند، ممکن است دورهاش به یک نقطه عطف واقعی بدل شود. در غیر این صورت، نخستوزیری او ممکن است تنها به یک یادداشت تاریخی محدود شود—اینکه ژاپن سرانجام یک نخستوزیر زن دید، اما ساختار مردانه سیاست آن همچنان پابرجا ماند.








