استنلی فریمن دراکنمیلر در ۱۴ ژوئن ۱۹۵۳ در پیتسبورگ، پنسیلوانیا به دنیا آمد. پدرش، استنلی توماس دراکنمیلر، مهندس شیمی بود و در شرکت دوپونت کار میکرد. زندگی کودکی دراکنمیلر با جابجاییهای مکرر همراه بود؛ وقتی ۹ ساله بود، خانواده به ریچموند، ویرجینیا نقل مکان کرد و بعداً به ویلمینگتون، دلاور رفتند.
یکی از تجربیات تعینکننده زندگی دراکنمیلر، طلاق والدینش در دوران ابتدایی بود که این تجربه غیرمعمول تأثیر عمیقی بر شخصیت او گذاشت و احتمالاً انگیزهای برای دستیابی به موفقیت فردی در او ایجاد کرد.
آغاز زندگی و تحصیلات
دراکنمیلر دوران دبیرستان را در مدرسه کالجیت ریچموند گذراند و در سال ۱۹۷۵ مدرک لیسانس در رشتههای ادبیات انگلیسی و اقتصاد از کالج بودوین دریافت کرد. جالب است که در دوران دانشجویی، او و لارنس بی. لیندسی (که بعداً مشاور اقتصادی رئیسجمهور جورج دبلیو بوش شد) یک غرفه هاتداگ راهاندازی کردند. پس از فارغالتحصیلی، دراکنمیلر وارد برنامه دکترای اقتصاد دانشگاه میشیگان شد، اما در نیمه ترم دوم تصمیم گرفت تحصیل را رها کند تا موقعیت شغلی به عنوان تحلیلگر نفت در بانک ملی پیتسبورگ بپذیرد.
ورود به دنیای مالی و شکلگیری حرفه
سال ۱۹۷۶ نقطه عطفی در زندگی دراکنمیلر بود. او به عنوان کارآموز مدیریت در بانک ملی پیتسبورگ شروع به کار کرد، جایی که سرنوشت او با اسپروس “داک” درلز، مدیر سرمایهگذاری بخش امانات، گره خورد. درلز که به مرشد او تبدیل شد، متوجه شد که دراکنمیلر برای فروش و روابط تجاری مناسب نیست، اما در زمینه تحلیل عددی و عملکرد استعداد فوقالعادهای دارد.
تا سن ۲۵ سالگی، دراکنمیلر به موقعیت مهمی در بانک ارتقا یافت و مسئولیت مدیریت افرادی را بر عهده گرفت که اکثراً در اواخر سیسالگی بودند و مدرک MBA داشتند، در حالی که خود او چنین مدرکی نداشت. این تجربه زودهنگام رهبری، که دراکنمیلر آن را “۱۰ هزار ساعت تجربه رهبری تا سن ۲۸ سالگی” مینامد، پایهای محکم برای موفقیتهای آتی او فراهم کرد.
شخصیت رقابتی دراکنمیلر و عشق او به پیروزی، ترکیب شده با علاقه عمیق به کسبوکار، او را در این صنعت متمایز کرد. او اعتراف میکند که هرگز احساس نکرده که کارش واقعاً “کار” باشد، چرا که عاشق آن بوده است. این نگرش باعث شد که هیچکس نتواند او را در زمینه تلاش و کوشش پشت سر بگذارد.
تأسیس دوکسن کپیتال و سالهای اولیه
در فوریه ۱۹۸۱، دراکنمیلر در حالی که هنوز در بانک ملی پیتسبورگ کار میکرد، شرکت سرمایهگذاری خود به نام دوکسن کپیتال را با تنها دو مشتری و ۸۰۰ هزار دلار سرمایه تحت مدیریت تأسیس کرد. درآمد ۱ درصدی از این مبلغ ناچیز، برای ادامه فعالیت کافی نبود، اما خوشبختانه سرمایهگذاری وجود داشت که ماهانه ۱۰ هزار دلار به او میپرداخت تا صرفاً با او صحبت کند و ایدههایش را بشنود.
اما این وضعیت مطلوب زیاد دوام نیاورد. روزی دراکنمیلر با مطالعه مقالهای در وال استریت ژورنال متوجه شد که همین سرمایهگذار به دلیل کلاهبرداری ۲۵۴ میلیون دلاری از بانک چیس به زندان رفته است. این واقعه منجر به از دست دادن منبع درآمد ثابت شد و شرکت به تنها دراکنمیلر و یک دستیار تقلیل یافت.
علیرغم این مشکلات، عملکرد دراکنمیلر فوقالعاده بود. از فوریه ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۵، بازدهی سالانه او ۴۲ درصد بود، اما به دلیل سن کم و عدم اعتماد سرمایهگذاران، نتوانست مشتریان کافی جذب کند. این وضعیت او را مجبور کرد تا پیشنهاد مدیریت پورتفولیو در شرکت درایفوس را بپذیرد، هرچند هوشمندانه از فروش دوکسن کپیتال خودداری کرد.
همکاری با جورج سوروس و شکستن بانک انگلستان
سال ۱۹۸۸ نقطه عطف دیگری در زندگی حرفهای دراکنمیلر بود. پس از عملکرد موفق در بحران بازار ۱۹۸۷، او فرصت ملاقات با جورج سوروس را پیدا کرد. این ملاقات تبدیل به آغاز همکاری ۱۲ سالهای شد که تاریخ بازارهای مالی را تغییر داد. دراکنمیلر به عنوان مدیر اصلی پورتفولیو صندوق کوانتوم سوروس منصوب شد و جایگزین ویکتور نیدرهوفر شد.
مهمترین دستاورد این همکاری در سال ۱۹۹۲ رخ داد، زمانی که دراکنمیلر و سوروس در رویدادی که به “چهارشنبه سیاه” معروف شد، بانک انگلستان را ورشکست کردند. آنها با پوزیشن فروش سنگین روی پوند، بیش از یک میلیارد دلار سود کسب کردند. این عملیات بر اساس تحلیل دقیق آنها از این واقعیت بود که بانک انگلستان ذخایر ارزی کافی برای حمایت از پوند نداشت و افزایش نرخ بهره از نظر سیاسی غیرقابل تحمل بود.
همکاری با سوروس تأثیر عمیقی بر فلسفه سرمایهگذاری دراکنمیلر گذاشت. هر دو به روش مشابهی کار میکردند: نگهداری گروهی از سهام در موقعیت خرید، گروهی در موقعیت فروش، و استفاده از اهرم برای معامله اوراق قرضه، آتی و ارز. این رویکرد جامع که شامل سرمایهگذاری در سهام، اوراق قرضه، ارزها، کالاها و اعتبار میشد، در آن زمان کاملاً نوآورانه بود.
بازگشت به دوکسن و دوران اوج
در سال ۲۰۰۰، پس از متحمل شدن ضررهای سنگین در سهام فناوری، دراکنمیلر تصمیم گرفت سوروس را ترک کند و تمام توجه خود را بر دوکسن کپیتال متمرکز کند. این تصمیم آغاز یکی از موفقترین دورههای مدیریت صندوق تامینی در تاریخ بود. طی ۳۰ سال فعالیت، دوکسن کپیتال بازدهی متوسط سالانه ۳۰ درصد را بدون هیچ سال ضرر ثبت کرد.
اما در آگوست ۲۰۱۰، دراکنمیلر تصمیم شوکآوری گرفت و اعلام کرد که صندوقش را که در آن زمان بیش از ۱۲ میلیارد دلار دارایی داشت، تعطیل میکند. دلیل او “فشار عاطفی بالای حفظ یکی از بهترین سوابق معاملاتی صنعت در حین مدیریت مقدار عظیمی سرمایه” بود. دراکنمیلر اعتراف کرد که سبک مدیریت او برای کار با مبالغ بسیار بزرگ مناسب نیست و ترجیح میدهد با صندوق کوچکتر ۳۰ درصد بازدهی داشته باشد تا با ۱۰۰ میلیارد دلار ۸ درصد.
این تصمیم نشاندهنده تعهد دراکنمیلر به کیفیت بر کمیت بود. او همیشه میخواست بهترین بازدهی صنعت را داشته باشد، نه بزرگترین صندوق. این نگرش او را از بسیاری از همتایانش متمایز میکرد که اولویت اصلیشان جمعآوری حداکثر دارایی تحت مدیریت بود.
فلسفه سرمایهگذاری و رویکرد بازار
دراکنمیلر به عنوان یک سرمایهگذار “از بالا به پایین” شناخته میشود که رویکرد معاملاتی مشابه جورج سوروس را اتخاذ میکند. استراتژی او شامل نگهداری گروهی از سهام در موقعیت خرید، گروهی در موقعیت فروش، و استفاده از اهرم برای معامله آتی و ارز است. این رویکرد چندبعدی به او امکان بهرهبرداری از فرصتهای مختلف بازار را میدهد.
در اوایل ۲۰۱۹، دراکنمیلر موقعیتهای بزرگی در مایکروسافت، آبوت لابراتوریز، سیلزفورس، دلتا ایرلاینز و آمریکن ایرلاینز داشت. بزرگترین سرمایهگذاریهای او در سال ۲۰۲۰ مایکروسافت و آمازون بودند. در اکتبر ۲۰۲۴، او همراه با گرگ کافی در شرکت هوش مصنوعی Reflexivity سرمایهگذاری کرد که ۳۰ میلیون دلار جمعآوری کرده بود.
دراکنمیلر همیشه بر اهمیت ترکیب سود تأکید داشته و معتقد است که این مهارت ذاتی او یکی از دلایل اصلی موفقیتش بوده است. او در کتاب “جادوگران جدید بازار” اثر جک شواگر نیز معرفی شده و به عنوان یکی از برجستهترین مدیران صندوق تامینی تاریخ شناخته میشود.
نگرشهای سیاسی و اقتصادی
از نظر سیاسی، دراکنمیلر خود را “مرکز راست” در مسائل اقتصادی و “مرکز چپ” در مسائل اجتماعی توصیف میکند. او حامی کاهش هزینههای برنامههای حمایت اجتماعی مانند تأمین اجتماعی است و معتقد است که هزینهکرد دولت در این زمینهها میتواند منجر به بحران اقتصادی بدتر از فروپاشی مالی ۲۰۰۸ شود.
در انتخابات ریاستجمهوری، دراکنمیلر از کاندیداهای مختلف جمهوریخواه حمایت کرده است. در ۲۰۱۵، او مجموعاً ۳۰۰ هزار دلار به کمپینهای کریس کریستی، جب بوش و جان کیسیچ کمک کرد. در ۲۰۲۳، از نیکی هیلی در انتخابات مقدماتی جمهوریخواهان حمایت کرد، اما در سال ۲۰۲۴ اعلام کرد که نه به ترامپ و نه به کامالا هریس رأی خواهد داد.
دراکنمیلر همچنین نسبت به تورم در اقتصاد آمریکا هشدار داده است. پس از سقوط بازار سهام در ۲۰۲۰ و رشد مجدد آن به بالاتر از سطوح قبل از بحران، او پیشبینی کرد که اقدامات فدرال رزرو منجر به تورم خواهد شد. او از سال ۱۹۹۴ نگران این موضوع بوده که هزینهکرد دولت در برنامههای حقوقی منجر به بحران اقتصادی خواهد شد.
فعالیتهای خیریه و بازگشت به جامعه
یکی از جنبههای برجسته زندگی دراکنمیلر، تعهد عمیق او به فعالیتهای خیریه است. در ۲۰۰۹، او ۷۰۵ میلیون دلار به بنیادهایی که تحقیقات پزشکی، آموزش و مبارزه با فقر را حمایت میکنند، اهدا کرد. این شامل هدیه ۱۰۰ میلیون دلاری برای تأسیس موسسه علوم اعصاب در دانشکده پزشکی NYU بود.
رویکرد دراکنمیلر به خیریه شبیه استراتژی سرمایهگذاری اوست: شرطبندیهای بزرگ و متمرکز. او و همسرش تقریباً ۹۵ درصد کمکهای خود را در پنج یا شش موسسهای که واقعاً به کارشان اهمیت میدهند، متمرکز میکنند. به عنوان مثال، آنها به مرکز سرطان Memorial Sloan-Kettering کمک میکنند و شاهد پیشرفتهای چشمگیر در درمان سرطان هستند.
دراکنمیلر رئیس هیئت مدیره منطقه کودکان هارلم (Harlem Children’s Zone) است، پروژهای چندوجهی و مبتنی بر جامعه که توسط دوست دانشگاهیاش جفری کانادا تأسیس شده است. در ۲۰۰۶، او ۲۵ میلیون دلار به این سازمان کمک کرد. این همکاری منجر به توسعه مدل “منطقه کودکان هارلم ۱۰.۰” شده که در نقاط مختلف کشور در حال گسترش است.
میراث و چشمانداز آینده
امروزه، دراکنمیلر که در اوایل هفتادسالگی قرار دارد، همچنان فعال است و هیچ قصدی برای بازنشستگی ندارد. او روزانه از صبح زود تا ۵:۳۰ عصر در دفتر حضور دارد و ۱۵ ساعت در هفته به فعالیتهای خیریه اختصاص میدهد. با سه دختر و چهار نوه، او زندگی پرباری دارد و معتقد است که تا دهه نود زندگی، اگر سالم باشد، به کار ادامه خواهد داد.
میراث دراکنمیلر در دنیای مالی بینظیر است. او نشان داد که میتوان با رویکرد منضبط، تحلیل دقیق و مدیریت ریسک هوشمندانه، بازدهیهای فوقالعاده کسب کرد. تصمیم او برای تعطیل کردن صندوق در اوج موفقیت، نشاندهنده تعهد او به کیفیت و اصول اخلاقی است.
در نهایت، داستان زندگی استنلی دراکنمیلر نمونهای است از اینکه چگونه استعداد، سختکوشی، و کمی شانس میتواند فردی را از یک کودک جابجا شده به یکی از موفقترین سرمایهگذاران تاریخ تبدیل کند. اما شاید مهمتر از همه، نشان میدهد که موفقیت واقعی نه تنها در کسب ثروت، بلکه در استفاده از آن برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی دیگران نهفته است.







