بازار بورس اوراق بهادار تهران که در سال ۱۳۴۶ تأسیس شد، قرار بود موتور محرکه اقتصاد ایران باشد و با جذب سرمایههای مردمی به رشد شرکتها و توسعه اقتصادی کمک کند. بااینحال، در سالهای اخیر، این بازار بهجای ثروتآفرینی، برای بسیاری از سرمایهگذاران به منبعی از ضرر و ناامیدی تبدیل شده است. ریزشهای شدید شاخص کل، ازدسترفتن سرمایههای خرد و انتقادات گسترده از عملکرد سازمان بورس، باعث تبدیل بورس به یک بازار بیمار شده است. گزارشها نشان میدهد که از سال ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۴، بورس تهران دورههای متعددی از سقوط را به خود دیده که به بیاعتمادی گسترده سهامداران منجر شده است. جنگ اخیر ایران و اسرائیل نیز آخرین ضربه را به پیکر بیجان بورس وارد کرد و بعد از بازگشایی بازار در هفته گذشته، مجددا شاهد یک ریزش ویرانگر در شاخص کل و صفهای فروش سنگین بودیم. اما آیا امیدی به بورس هست؟ در این مقاله سعی میکنیم به این پرسش پاسخ دهیم.
Table of Contents
Toggleزمینه تاریخی: ریشههای بحران بورس ایران
بورس تهران در دهههای ابتدایی خود، بهویژه در سالهای پس از انقلاب، فرازونشیبهای متعددی را تجربه کرد. به همین دلیل، این بخش به بررسی تاریخچه و نقاط عطف بحرانهای اخیر اختصاص دارد.
تأسیس و رشد اولیه بورس
بورس اوراق بهادار تهران در سال ۱۳۴۶ با هدف ایجاد یک بازار شفاف و کارآمد برای معاملات سهام تأسیس شد. بر اساس اطلاعات تاریخی، ایده اولیه بورس به سال ۱۳۱۵ بازمیگردد؛ اما تا دهه ۱۳۴۰ بهطور رسمی عملیاتی نشد. در دهههای ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰، بورس با حجم معاملات محدود و تعداد کمی شرکت پذیرفتهشده، نقش کوچکی در اقتصاد ایران داشت. بااینحال، از دهه ۱۳۸۰، با سیاستهای خصوصیسازی و عرضه سهام شرکتهای دولتی، بورس رشد قابل توجهی یافت. در سال ۱۳۸۵، شاخص کل بورس از مرز ۱۰,۰۰۰ واحد عبور کرد و تعداد شرکتهای پذیرفتهشده به ۴۳۵ رسید.
رونق کاذب سال ۱۳۹۹
سال ۱۳۹۹ نقطه عطفی در تاریخ بورس ایران بود. دولت با تبلیغات گسترده، مردم را به سرمایهگذاری در بورس تشویق کرد و شاخص کل از حدود ۵۰۰,۰۰۰ واحد در ابتدای سال به بیش از ۲ میلیون واحد در مرداد ۱۳۹۹ رسید. این رشد که عمدتاً ناشی از ورود نقدینگی عظیم سهامداران خرد و تبلیغات دولتی بود، بهسرعت به یک حباب بزرگ تبدیل شد. بهگفته کارشناسان، اظهارنظرهای غیرحرفهای مسئولان اقتصادی، ازجمله وزرا و مدیران غیرمرتبط، انتظارات غیرواقعی را در میان مردم ایجاد کرد و بدون آموزش کافی، میلیونها نفر با سرمایههای اندک وارد بازار شدند.
این فضای مثبت کاذب، همراه با سیاستهای نادرست، مانند عرضه سهام شرکتهای زیانده دولتی، به رشد غیرواقعی شاخص منجر شد. گزارشها نشان میدهد که برخی شرکتهای بورسی، بهویژه در بخش بانکی، با وجود زیاندهبودن، شاهد افزایش چندبرابری قیمت سهام بودند که این امر نشانهای از دستکاری بازار و حبابسازی بود.
سقوط بزرگ و پیامدهای آن
از اواخر سال ۱۳۹۹، بورس تهران وارد دورهای از ریزشهای شدید شد. شاخص کل در کمتر از یک سال به حدود ۱.۲ میلیون واحد کاهش یافت و بسیاری از سهامداران خرد تا ۷۰درصد سرمایه خود را از دست دادند. این سقوط که بهدلیل اصلاح حباب قیمتی و رفتارهای هیجانی سهامداران تازهوارد رخ داد، با واکنشهای غیرحرفهای شرکتهای حقوقی تشدید شد. این شرکتها بهجای حمایت از بازار، در صفهای فروش قرار گرفتند و نقدشوندگی را کاهش دادند.
اعتراضات سهامداران، ازجمله تجمعات مقابل سازمان بورس، نشاندهنده عمق نارضایتی بود. گزارشهای متعدد از خودکشی سهامداران متضرر، مانند مواردی که در سال ۱۴۰۰ گزارش شد، زنگ خطری برای مسئولان بود که عمدتاً نادیده گرفته شد. این بیتوجهی به اعتماد عمومی آسیب جدی زد و بورس را به حاشیه راند.
ریزش اخیر بورس تهران در اثر جنگ ۱۲روزه ایران و اسرائیل
جنگ ۱۲روزه ایران و اسرائیل یکی از شدیدترین شوکهای ژئوپلیتیکی را به اقتصاد ایران و بهویژه بورس تهران وارد کرد. این درگیری که با حملات اسرائیل به تأسیسات هستهای و نظامی ایران آغاز شد و با پاسخ موشکی جمهوری اسلامی ادامه یافت، بازار سرمایه ایران را به یکی از بحرانیترین دورههای تاریخی خود سوق داد. تعطیلی ۹روزه بورس، بازگشایی آشوبناک و ریزشهای سنگین شاخص کل، نشاندهنده تأثیر عمیق این بحران بر اعتماد سرمایهگذاران و نقدشوندگی بازار بود. ازاینرو، در این بخش، به تحلیل این ریزش، دلایل آن و پیامدهایش برای بورس تهران میپردازیم.
زمینه درگیری و تعطیلی بورس
جنگ ۱۲روزه ایران و اسرائیل با حملات غافلگیرانه اسرائیل به تأسیسات هستهای نطنز، سایتهای موشکی و برخی فرماندهان نظامی ایران کلید خورد. ایران در پاسخ، حملات موشکی و پهپادیای را در مقابل اسرائیل انجام داد که طبق گزارشها، تلفاتی بههمراه داشت. این درگیریها که ۱۲ روز ادامه داشت و با آتشبس شکنندهای پایان یافت، بازارهای مالی منطقه را بهشدت تحتتأثیر قرار داد.
در ایران، بورس تهران بر اساس ماده ۲۳ قانون بازار اوراق بهادار که اجازه تعطیلی بازار را در شرایط اضطراری میدهد، بهمدت ۹ روز متوالی تعطیل شد. این تعطیلی که طولانیترین در تاریخ بورس ایران بود، با هدف جلوگیری از فروپاشی فوری بازار در بحبوحه نااطمینانیهای ژئوپلیتیکی اعمال شد؛ اما عدم برنامهریزی مناسب برای بازگشایی و فقدان حمایت مالی، به تشدید بحران انجامید.
بازگشایی آشوبناک و ریزش شاخص
پس از اعلام آتشبس، بورس تهران در ۲۸ ژوئن (۷ تیر ۱۴۰۴) بازگشایی شد، اما این بازگشایی با یکی از سنگینترین ریزشهای تاریخ بازار همراه بود. در همان روز، شاخص کل بورس تهران با کاهش ۶۲,۵۴۷ واحدی، معادل ۲.۱درصد، از کانال ۳ میلیون واحدی خارج شد و در سطح ۲,۹۲۲,۱۰۰ واحد قرار گرفت. شاخص کل هموزن نیز با افت ۱۵,۵۹۲ واحدی، معادل ۱.۶۹درصد، به ۹۰۸,۰۹۲ واحد رسید. در فرابورس نیز شاخص کل با کاهش ۴۶۴ واحدی، برابر با ۱.۷۱درصد، در سطح ۲۶,۷۴۰ واحد متوقف شد.
این ریزش درحالی رخ داد که نمادهای دو خودروساز بزرگ، ایرانخودرو و سایپا، متوقف بودند که این اقدام تا حدی از شدت افت بازار کاست. ارزش کل معاملات در این روز به ۱۳,۵۷۱ میلیارد تومان رسید که تنها ۳,۸۳۰ میلیارد تومان آن به معاملات خرد سهام، حق تقدم و صندوقهای سهامی اختصاص داشت؛ یعنی حدود ۲۸درصد از کل معاملات. از میان نمادهای بورسی، تنها ۵ نماد (۱درصد) در صف خرید بودند، درحالیکه ۵۹۲ نماد (۹۶ درصد) در صف فروش قرار داشتند. تعداد نمادهای مثبت به ۵ عدد و نمادهای منفی به ۶۰۴ عدد رسید. همچنین، خروج نقدینگی از صندوقهای درآمد ثابت به ۱۹۲.۸ میلیارد تومان ثبت شد که نشاندهنده وحشت گسترده در بازار بود.
دلایل ریزش شدید
در این بخش، به دلایل ریزش شدید بازار بورس، بعد از جنگ ۱۲روزه خواهیم پرداخت:
۱. نااطمینانی ژئوپلیتیکی
جنگ ۱۲روزه، بهویژه حملات اسرائیل به تأسیسات کلیدی ایران، مانند میدان گازی پارس جنوبی و تهدیدات متقابل، نااطمینانی شدیدی را در بازار ایجاد کرد. سرمایهگذاران که از احتمال تشدید درگیری یا نقض آتشبس نگران بودند، بهسرعت بهسمت داراییهای امن، مانند ارز و طلا، حرکت کردند. این امر به افزایش قیمت دلار در بازار آزاد به بیش از ۹۲,۰۰۰ تومان و رشد قیمت طلا در روزهای پس از آتشبس منجر شد.
۲. ضعف مدیریت بحران
عدم حمایت مالی یا مداخله مؤثر از سوی سازمان بورس و دولت، به تشدید ریزش انجامید. برخلاف برخی بازارهای منطقهای، مانند بورس تلآویو که با وجود حملات موشکی ایران رشد کرد، بورس تهران بدون برنامهای مشخص بازگشایی شد. تعلیق معاملات سهام شرکتهای بزرگ، مانند ایرانخودرو و سایپا که بهمنظور کاهش افت شاخص انجام شد، نهتنها مؤثر نبود، بلکه به کاهش نقدشوندگی و افزایش وحشت کمک کرد.
۳. تأثیر بر شرکتهای بورسی
شرکتهای بورسی، بهویژه در بخشهای پتروشیمی و فلزات که وابسته به صادرات هستند، تحتفشار تحریمهای موجود و نگرانی از تشدید محدودیتها قرار گرفتند. حملات به زیرساختهای نفت و گاز ایران، مانند میدان پارس جنوبی، نگرانیهایی را درباره کاهش تولید و صادرات ایجاد کرد. این امر سودآوری شرکتهای مرتبط را پایین آورد و سهام آنها را در معرض افت شدید قرار داد.
۴. رفتار هیجانی سهامداران
سهامداران خرد که اکثراً تجربه محدودی در بازار داشتند، بهدلیل ترس از زیانهای بیشتر، بهسرعت اقدام به فروش کردند. نبود آموزش کافی و تجربه تلخ ریزش سال ۱۳۹۹، این رفتار هیجانی را تشدید کرد. گزارشها نشان میدهد که بسیاری از سهامداران، حتی در قیمتهای پایین، اقدام به فروش کردند که به تشکیل صفهای فروش سنگین منجر شد.
پیامدهای کوتاهمدت و بلندمدت
افت شدید بورس تهران، بعد از اعلام آتشبس، تبعاتی کوتاهمدت و بلندمدت دارد که باید مورد بررسی قرار گیرند.
کوتاهمدت: کاهش نقدینگی و اعتماد
ریزش اخیر به کاهش شدید نقدینگی در بازار منجر شد. خروج ۲۴ تریلیون تومان از صندوقهای درآمد ثابت در سه روز اول پس از بازگشایی نشاندهنده حرکت سرمایهها بهسمت بازارهای موازی بود. تنها ۳۵ تا ۴۰درصد از واحدهای صنفی در این دوره فعال بودند که نشانهای از رکود عمیق بازار است. این وضعیت، همراه با کاهش ارزش بازار به زیر آستانه ۳ میلیون واحدی، اعتماد سرمایهگذاران را بیش از پیش تضعیف کرد.
بلندمدت: چالشهای ساختاری
این بحران بار دیگر ضعفهای ساختاری بورس تهران، ازجمله نبود زیرساختهای قوی، نظارت ناکافی و وابستگی به عوامل خارجی مانند تحریمها را برجسته کرد. ادامه این روند میتواند بورس را به حاشیهای دائمی در اقتصاد ایران تبدیل کند و سرمایهها را بهسمت بازارهای غیرمولد مانند ارز و مسکن سوق دهد.
راهکارهای پیشنهادی برای کاهش آسیب
برای کاهش اثرات این ریزش، سازمان بورس میتواند اقداماتی را مانند تزریق نقدینگی از طریق صندوق تثبیت بازار، ارائه مشوقهای مالیاتی برای سرمایهگذاری و تقویت آموزش سهامداران در پیش بگیرد. همچنین، دیپلماسی اقتصادی برای کاهش تأثیر تحریمها و بهبود دسترسی شرکتها به بازارهای جهانی میتواند سودآوری آنها را تقویت کند. بهطور کلی، کاهش ریسکهای ژئوپلیتیکی، مانند مذاکرات صلح، بهعنوان مُسکّنی موقت، میتواند برای بازار بورس مرهمی باشد.
نقش بیتوجهی مسئولان: سیاستهای ناکارآمد و تبعات آن
بیتوجهی مسئولان به نیازهای بازار بورس تهران، همراه با سیاستگذاریهای غیرحرفهای، نقشی کلیدی در تشدید بحران این بازار ایفا کرده است. از تبلیغات غیرمسئولانه تا عدم نظارت کافی، این عوامل اعتماد سرمایهگذاران را از بین برده و بورس را به حاشیه رانده است. در ادامه، به بررسی سیاستهای ناکارآمد، نقش سازمان بورس و تأثیرات آن بر بازار میپردازیم.
تبلیغات غیرمسئولانه و ایجاد انتظارات غیرواقعی
یکی از مهمترین عوامل بحران بورس ایران، تبلیغات گسترده و غیرحرفهای دولت در سال ۱۳۹۹ بود. در آن زمان، مقامات ارشد اقتصادی، از جمله وزرا و حتی برخی چهرههای غیرمرتبط، با اظهارات خوشبینانه مردم را به سرمایهگذاری در بورس تشویق کردند. شعارهایی مانند «بورس، بهترین راه حفظ ارزش پول» و وعدههای غیرواقعی درباره سودهای کلان، میلیونها نفر را بدون آموزش کافی بهسمت بازار سوق داد. بر اساس گزارشهای خبری، تعداد کدهای بورسی فعال از حدود ۸ میلیون در ابتدای ۱۳۹۹ به بیش از ۲۰ میلیون تا پایان همان سال رسید که نشاندهنده هجوم بیسابقه سهامداران خرد بود.
این تبلیغات، بدون ارائه زیرساختهای آموزشی یا هشدار درباره ریسکهای بازار، انتظارات غیرواقعی ایجاد کرد. بسیاری از سرمایهگذاران تازهوارد که دانش کافی از تحلیل مالی نداشتند، با تصور سودهای تضمینشده وارد بازار شدند. این رویکرد نهتنها به حباب قیمتی در سال ۱۳۹۹ دامن زد، بلکه پس از ریزش شاخص، به بیاعتمادی گسترده منجر شد.
ضعف نظارت سازمان بورس
سازمان بورس و اوراق بهادار، بهعنوان نهاد ناظر بر بازار، در کنترل بحران ناکارآمد عمل کرد. گزارشها نشان میدهد که در دوره رونق ۱۳۹۹، نظارت بر عرضههای اولیه و رفتار شرکتهای حقوقی کافی نبود. برخی شرکتهای دولتی که زیانده بودند یا ارزشگذاری غیرواقعی داشتند، با فشار دولت در بورس عرضه شدند. این امر به افزایش حباب قیمتی و در نهایت ضرر سهامداران خرد منجر شد.
علاوهبر آن، رفتار غیرحرفهای شرکتهای حقوقی در زمان ریزش بازار، مانند فروش گسترده سهام در صفهای فروش، نقدشوندگی بازار را کاهش داد و به وحشت سهامداران دامن زد. سازمان بورس نهتنها نتوانست این رفتارها را کنترل کند، بلکه در برخی موارد با سیاستهای متناقض، مانند تغییر مکرر دامنه نوسان یا قوانین معاملات، به ابهامات بازار افزود. بهعنوان مثال، کاهش دامنه نوسان در سال ۱۴۰۰ که بهمنظور کنترل ریزشها اعمال شد، به قفلشدن صفهای فروش و کاهش نقدشوندگی انجامید.
سیاستهای کلان اقتصادی ناسازگار
سیاستهای کلان اقتصادی نیز به تشدید مشکلات بورس کمک کرد. تورم بالا که در سالهای ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۴ بین ۳۰ تا ۵۰درصد در نوسان بود، ارزش واقعی سرمایههای سهامداران را کاهش داد. در همین حال، نرخ بهره بانکی بالا و رقابت بازار پول با بورس، سرمایهها را بهسمت سپردههای بانکی سوق داد. گزارشها نشان میدهد که در سال ۱۴۰۳، نرخ سود سپردههای بانکی به بیش از ۲۳درصد رسید که برای سرمایهگذاران محافظهکار جذابتر از بازار پرریسک بورس بود.
علاوهبر آن، تحریمهای بینالمللی و محدودیتهای ارزی که دسترسی شرکتهای بورسی به بازارهای جهانی را محدود کرد، عملکرد آنها را تحتتأثیر قرار داد. شرکتهای پتروشیمی و فلزی که بخش عمده بورس تهران را تشکیل میدهند، با مشکلات صادرات و تأمین مواد اولیه مواجه شدند. این عوامل، همراه با نوسانات نرخ ارز، سودآوری شرکتها را پایین آورد و سهامشان را در معرض افت قرار داد.
تأثیر بر اعتماد عمومی
بیتوجهی مسئولان به اصلاح زیرساختها و شفافیت بازار، اعتماد عمومی به بورس را بهشدت کاهش داد. گزارشهای خبری از تجمعات اعتراضی سهامداران در مقابل سازمان بورس در سالهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ حکایت دارد. این اعتراضات که گاهی با وعدههای غیرعملی مانند جبران ضررها پاسخ داده شد، نهتنها مشکل را حل نکرد، بلکه به بدبینی بیشتر منجر شد. کاهش تعداد معاملات روزانه و خروج نقدینگی از بورس که در سال ۱۴۰۳ به کمترین میزان در پنج سال گذشته رسید، نشاندهنده عمق این بیاعتمادی است.
پیامدها و راهکارها: چگونه بورس ایران را احیا کنیم؟
بحران بورس تهران که از سال ۱۳۹۹ شدت گرفت، نهتنها سرمایههای میلیونها سهامدار خرد را به خطر انداخت، بلکه اعتماد عمومی را به بازار سرمایه بهشدت تضعیف کرد. به همین خاطر، در این بخش، به بررسی پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و روانشناختی این بحران خواهیم پرداخت و راهکارهایی عملی را برای احیای بورس ایران پیشنهاد میدهیم.
پیامدهای اقتصادی: زیانهای گسترده و فرصتهای ازدسترفته
ریزشهای مکرر بورس تهران تأثیراتی عمیقی بر اقتصاد ایران داشته است. ریزش شاخص کل بورس از بیش از ۲ میلیون واحد در مرداد ۱۳۹۹ به حدود ۱.۲ میلیون واحد در سال ۱۴۰۰ و نوسانات بعدی تا سال ۱۴۰۴، میلیاردها تومان از سرمایه سهامداران خرد را نابود کرد. گزارشها نشان میدهد که بیش از ۶۰درصد سهامداران خرد در این دوره متحمل ضررهای سنگین شدند که بخش عمده آنها سرمایهگذاران تازهواردی بودند که با تشویق دولت وارد بازار شدند. این زیانها نهتنها قدرت خرید خانوارها را کاهش داد، بلکه به کاهش نقدینگی در بازار سرمایه منجر شد.
کاهش نقدینگی در بورس، سرمایهگذاری شرکتها را نیز تحتتأثیر قرار داد. شرکتهای بورسی، بهویژه در بخشهای پتروشیمی، فلزات و خودروسازی که بخش قابل توجهی از شاخص کل را تشکیل میدهند، با کمبود منابع مالی برای توسعه مواجه شدند. این امر به کاهش تولید، اشتغال و رشد اقتصادی انجامید. بر اساس گزارشهای مرکز آمار ایران، رشد اقتصادی در سالهای ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۳ بهطور متوسط کمتر از ۴درصد بود که بخشی از آن به ضعف بازار سرمایه نسبت داده میشود.
علاوهبر آن، خروج سرمایه از بورس بهسمت بازارهای موازی، مانند ارز، طلا و مسکن، به افزایش تورم و نوسانات ارزی دامن زد. در سال ۱۴۰۳، قیمت دلار در بازار آزاد به بیش از ۶۰,۰۰۰ تومان رسید که بخشی از آن نتیجه جابهجایی سرمایه از بورس به بازار ارز بود. این پویایی نشاندهنده ناکارآمدی بورس در جذب سرمایههای داخلی و هدایت آنها به بخشهای مولد است.
پیامدهای اجتماعی و روانشناختی
بحران بورس نهتنها اثرات اقتصادی داشت، بلکه پیامدهای اجتماعی و روانشناختی عمیقی نیز به جا گذاشت. یکی از مهمترین پیامدهای اجتماعی، ازدسترفتن اعتماد عمومی به نهادهای مالی و دولت بود. تبلیغات گسترده دولت در سال ۱۳۹۹ که بورس را بهعنوان راهی برای «حفظ ارزش پول» معرفی کرد، پس از ریزشهای شدید به بیاعتمادی گسترده منجر شد. تجمعات اعتراضی سهامداران در مقابل سازمان بورس در تهران و شهرهای دیگر که در سالهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ گزارش شد، نشاندهنده عمق نارضایتی بود. این اعتراضات که گاهی با وعدههای غیرعملی مانند جبران ضررها پاسخ داده شد، نهتنها مشکل را حل نکرد، بلکه به بدبینی بیشتر دامن زد.
از منظر روانشناختی، زیانهای مالی گسترده تأثیراتی منفی بر سلامت روان سهامداران گذاشت. گزارشهای پراکنده از افزایش استرس، افسردگی و حتی موارد خودکشی در میان سهامداران متضرر، زنگ خطری برای جامعه بود. این پیامدها بهویژه برای سهامداران خرد که اغلب با سرمایههای اندک و پساندازهای خانوادگی وارد بازار شده بودند، شدیدتر مشاهده شد. همچنین، کاهش اعتماد به نهادهای مالی مشارکت مردم را در طرحهای اقتصادی آینده تضعیف کرد که میتواند مانعی برای توسعه بازار سرمایه باشد.
راهکارهای پیشنهادی برای احیای بورس
احیای بورس تهران نیازمند اصلاحات ساختاری، افزایش شفافیت و بازسازی اعتماد عمومی است. ازاینرو، در ادامه، راهکارهایی عملی را برای بهبود وضعیت بازار پیشنهاد میدهیم:
۱. افزایش شفافیت و نظارت: سازمان بورس باید نظارت خود را بر رفتار شرکتهای حقوقی و عرضههای اولیه تقویت کند. ارزشگذاری دقیق شرکتها پیش از عرضه و جلوگیری از عرضه سهام شرکتهای زیانده، میتواند جلوی حبابسازی را بگیرد. همچنین، ایجاد یک مکانیسم شفاف برای گزارشدهی مالی شرکتها و برخورد با تخلفات، اعتماد سرمایهگذاران را تقویت خواهد کرد.
۲. آموزش و فرهنگسازی: یکی از دلایل اصلی بحران ۱۳۹۹، عدم آگاهی سهامداران از ریسکهای بازار بود. دولت و سازمان بورس باید برنامههای آموزشی گستردهای را برای سهامداران خرد راهاندازی کنند. این برنامهها میتوانند ازطریق پلتفرمهای آنلاین، رسانهها و کارگاههای آموزشی ارائه شوند و به سرمایهگذاران کمک کنند تا تصمیمات آگاهانهتری بگیرند.
۳. اصلاح سیاستهای کلان اقتصادی: هماهنگی بین سیاستهای پولی و مالی برای کاهش رقابت بازار پول با بورس ضروری است. کاهش نرخ سود سپردههای بانکی به سطح معقول و ایجاد مشوقهای مالیاتی برای سرمایهگذاری در بورس میتواند نقدینگی را به بازار سرمایه بازگرداند. علاوهبر آن، تسهیل دسترسی شرکتهای بورسی به بازارهای جهانی ازطریق دیپلماسی اقتصادی میتواند سودآوری آنها را افزایش دهد.
۴. حمایت از سهامداران خرد: ایجاد صندوقهای تثبیت بازار با مدیریت حرفهای و شفاف میتواند از ریزشهای شدید جلوگیری کند. این صندوقها باید در زمانهای بحران به حمایت از بازار بپردازند، نهاینکه مانند برخی شرکتهای حقوقی در سال ۱۳۹۹، به صفهای فروش بپیوندند. همچنین، ارائه ابزارهای مالی جدید، مانند صندوقهای قابل معامله (ETF) با ریسک پایین، میتواند گزینههای امنتری برای سهامداران خرد فراهم کند.
۵. تقویت زیرساختهای فناوری: قطعیهای مکرر سامانههای معاملاتی در سالهای گذشته، بهویژه در دورههای پرنوسان، به بیاعتمادی سهامداران دامن زد. سرمایهگذاری در زیرساختهای فناوری، مانند بهبود سامانه معاملات و افزایش ظرفیت پلتفرمهای آنلاین، میتواند تجربه کاربری سهامداران را بهبود بخشد.
چشمانداز آینده: آیا امیدی به احیا وجود دارد؟
آینده بورس تهران به توانایی نهادهای مسئول در اجرای اصلاحات بستگی دارد. در سناریوی خوشبینانه، اجرای اصلاحات ساختاری، افزایش شفافیت و بهبود شرایط اقتصادی میتواند بورس را به موتور محرکه اقتصاد ایران تبدیل کند. جذب سرمایههای داخلی و هدایت آنها به بخشهای مولد، نهتنها رشد شرکتها را تقویت میکند، بلکه به کاهش تورم و بیکاری کمک خواهد کرد. در این سناریو، بورس میتواند بهعنوان جایگزینی برای بازارهای موازی مانند ارز و مسکن عمل کند.
در سناریوی بدبینانه، ادامه سیاستهای ناکارآمد و بیتوجهی به نیازهای بازار، بورس را به حاشیهای دائمی سوق خواهد داد. این امر میتواند سرمایهها را بهسمت بازارهای غیرمولد هدایت کند و فرصت توسعه اقتصادی را از ایران بگیرد.
سخن پایانی
بحران بورس تهران نتیجه ترکیبی از سیاستهای نادرست، بیتوجهی مسئولان و نبود زیرساختهای مناسب است. از تبلیغات غیرمسئولانه در سال ۱۳۹۹ تا ضعف نظارت و سیاستهای نادرست بازگشایی بازار بعد از جنگ، بورس ایران را به مرز فروپاشی کشانده است. پیامدهای این بحران، از زیانهای اقتصادی تا کاهش اعتماد عمومی و اثرات روانشناختی، نشاندهنده ضرورت اصلاحات فوری است. راهکارهایی مانند افزایش شفافیت، آموزش سهامداران و هماهنگی سیاستهای اقتصادی میتواند بورس را احیا کند. بااینحال، موفقیت این اصلاحات به اراده سیاسی و تعهد به بازسازی اعتماد عمومی بستگی دارد. در هفته اخیر بعد از بازگشایی بازار، حمایت چندانی از بورس صورت نگرفت. حقوقیها همچنان قادر به فروش هستند و نقدینگی تازهای هم به بازار وارد نشده است. همه اینها نشانهای از وضعیت اسفبار بازار و عدم توجه مسئولان به سادهترین راهکارها برای نجات این اکوسیستم در حال احتضار است.