دوباره سقوط، دوباره ناامیدی… بازار سرمایه ایران امروز هم مثل روزهای گذشته یک بار دیگر ثابت کرد که دیگر نه تکیهگاهی برای سرمایهگذار است، نه نشانی از ثبات دارد، نه حتی نشانی از عقلانیت اقتصادی. افت شدید شاخص کل، ریزش هموزن، فرار سرمایهگذاران حقیقی، و نبود کوچکترین روزنهی امید… این بازار دیگر “بازار سرمایه” نیست، بلکه “میدان فرسایش اعتماد” است.
[toc]آمار امروز؛ روایت یک فاجعه تکراری
شاخص کل سقوط کرد: ۳۶,۳۶۲ واحد پایینتر، بدون هیچ حمایت معناداری. شاخص هموزن هم با کاهش ۰.۹۸ درصدی نشان داد نه خبری از حمایت است، نه پویایی درونزا. فرابورس هم ۱۰۲ واحد ریخت؛ یعنی هیچجای این بازار رنگ امید ندارد.
پولهای حقیقی کجا رفتند؟
بیش از ۲ هزار میلیارد تومان خروج پول حقیقی از معاملات خرد، آن هم فقط در یک روز! این عددها نشاندهنده “فرار سازمانیافتهی سرمایهها”ست. سرمایهگذاران حقیقی، دیگر حتی به ریسکهای کوچک هم وارد نمیشوند. پولها یا در پارکینگ صندوقهای درآمد ثابت پناه گرفتهاند (۱۲۳ میلیارد تومان) یا از بازار خارج شدهاند.
شاخص سبز، دروغ آماری است
۲۴٪ نمادها سبزپوش شدند؟ این یعنی ۷۶٪ نمادها منفی بودند! این چه نوع بازاریست که چهار نماد مثبت میشوند، رسانهها تیتر میزنند “امید برگشته”؟ این بازی تکراری با روان مخاطب، تنها به تحلیلهای سطحی دامن میزند و خروج بیشتر پول را سرعت میبخشد.
“فارس”؛ دیوار کاهگلی شاخص
نماد فارس با تاثیر منفی ۸۴۸۰ واحدی، نقش اصلی در سقوط شاخص را ایفا کرد. اما سؤال اصلی این نیست که فارس چه کرد؛ سؤال این است: چرا ساختار بازار ما طوری چیده شده که یک نماد میتواند اینگونه شاخص را بلرزاند؟ مگر نه اینکه شاخص باید نشانگر کلیت بازار باشد؟ این یعنی شاخص کل دیگر یک معیار معتبر نیست، بلکه ابزار دستکاری ذهن سرمایهگذاران است.
نقدی بر نهاد ناظر
سازمانی که فقط تماشا میکند سازمان بورس، شرکت مدیریت فناوری، شورای عالی بورس… همگی در خواب عمیق به سر میبرند. نه از حمایت هوشمند خبری هست، نه از شفافسازی عملکرد شرکتها، نه از برخورد با تخلفات داخلی. یک روز دامنه را تغییر میدهند، روز بعد حجم مبنا را دستکاری میکنند، اما درمان، نه در دستکاری، که در بازسازی اعتماد است؛ چیزی که سالهاست از دست رفته.
جمعبندی
بازار قربانی بیمدیریتی و بیاعتمادی است بازار سرمایه امروز بیش از هر چیز، بازتاب بیاعتمادی عمومی و سوءمدیریت نهادهای اقتصادی کشور است. حمایتها مقطعی، تصمیمات شتابزده، نبود چشمانداز مشخص، و دستکاریهای ساختاری باعث شدهاند که این بازار دیگر جای سرمایهگذاری نباشد، بلکه قمارخانهای با قواعد ناعادلانه باشد.