تصمیمات اقتصادی هر کشور، همچون قطعات یک پازل پیچیده، در کنار هم تصویری از عملکرد کلی اقتصاد را شکل میدهند. اقتصاد کلان، بهعنوان علمی که این تصویر بزرگ را مطالعه میکند، نقشی حیاتی در درک و هدایت مسیر اقتصادی جوامع ایفا میکند. این شاخه از علم اقتصاد، با بررسی شاخصهای کلیدی مانند تولید ناخالص داخلی، تورم و اشتغال، به سیاستگذاران و تحلیلگران کمک میکند تا تصویری روشن از وضعیت اقتصادی کشور به دست آورند. در این مقاله از دلتا کالج، به بررسی مفهوم اقتصاد کلان و مبانی آن میپردازیم.
فهرست مطالب:
- تعریف اقتصاد کلان
- تاریخچه اقتصاد کلان
- اهمیت مطالعه اقتصاد کلان
- اهداف اصلی اقتصاد کلان
- شاخصهای اصلی اقتصاد کلان
- نظریههای اصلی در اقتصاد کلان
- چرخه اقتصاد کلان
- سیاستهای اقتصاد کلان
- عوامل تأثیرگذار بر اقتصاد کلان
- تفاوت اقتصاد کلان و اقتصاد خرد
- چالشهای اقتصاد کلان در دنیای امروز
- نقش دولتها در اقتصاد کلان
- جمعبندی
- پرسشهای متداول
تعریف اقتصاد کلان

اقتصاد کلان شاخهای از علم اقتصاد است که به مطالعهی رفتار کل اقتصاد میپردازد. برخلاف اقتصاد خرد که بر رفتار افراد و بنگاههای اقتصادی تمرکز دارد، اقتصاد کلان به بررسی متغیرهای کلان اقتصادی مانند سطح عمومی قیمتها، تولید ملی، درآمد ملی، اشتغال و بیکاری میپردازد.
این علم به تحلیل روابط متقابل بین بخشهای مختلف اقتصاد و چگونگی تأثیرگذاری آنها بر یکدیگر میپردازد. به عبارت دیگر، اقتصاد کلان به جای تمرکز بر درختهای منفرد، به مطالعهی کل جنگل میپردازد و تصویری جامع از عملکرد اقتصاد ارائه میدهد.
اقتصاد کلان همچنین به بررسی سیاستهای پولی و مالی دولتها و تأثیر آنها بر متغیرهای اقتصادی میپردازد. این علم به ما کمک میکند تا درک بهتری از چگونگی عملکرد اقتصاد در سطح ملی و بینالمللی داشته باشیم.
تاریخچه اقتصاد کلان
تاریخچه اقتصاد کلان به عنوان یک رشته مستقل علمی، به اوایل قرن بیستم برمیگردد، اما ریشههای آن را میتوان در اندیشههای اقتصادی قرنهای گذشته یافت. پیش از قرن بیستم، اقتصاددانان کلاسیک مانند آدام اسمیت و دیوید ریکاردو، مفاهیمی را مطرح کردند که بعدها در اقتصاد کلان مورد استفاده قرار گرفت.
نقطه عطف در تاریخ اقتصاد کلان، انتشار کتاب «نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول توسط جان مینارد کینز در سال 1936 بود. کینز با ارائه نظریات خود در مورد نقش دولت در اقتصاد و اهمیت تقاضای کل، انقلابی در تفکر اقتصادی ایجاد کرد. این نظریات به ویژه پس از رکود بزرگ دهه 1930، که نارساییهای نظریات کلاسیک را آشکار کرده بود، مورد توجه قرار گرفت.
در دهههای 1950 و 1960، مکتب پولی به رهبری میلتون فریدمن ظهور کرد که بر اهمیت سیاستهای پولی تأکید داشت. در دهههای بعد، نظریههای جدیدی مانند انتظارات عقلایی و اقتصاد کلان جدید کینزی مطرح شدند که به غنای این رشته افزودند.
اهمیت مطالعه اقتصاد کلان
مطالعهی اقتصاد کلان اهمیت ویژهای در درک و پیشبینی روندهای اقتصادی دارد. این علم به سیاستگذاران کمک میکند تا تصمیمات آگاهانهتری در مورد مسائل اقتصادی بگیرند و راهکارهای مناسبی برای مقابله با چالشهای اقتصادی ارائه دهند.
برای سرمایهگذاران و فعالان بازارهای مالی، درک اقتصاد کلان اهمیت حیاتی دارد. تغییرات در متغیرهای کلان اقتصادی میتواند تأثیر مستقیمی بر بازارهای مالی داشته باشد و فرصتها و تهدیدهای جدیدی را ایجاد کند.
در سطح بینالمللی، مطالعهی اقتصاد کلان به درک بهتر روابط اقتصادی بین کشورها و تأثیر سیاستهای اقتصادی یک کشور بر سایر کشورها کمک میکند. این درک برای توسعهی همکاریهای اقتصادی بینالمللی و مدیریت بحرانهای اقتصادی جهانی ضروری است.
اهداف اصلی اقتصاد کلان
اقتصاد کلان چندین هدف اصلی را دنبال میکند که همگی در راستای بهبود رفاه اقتصادی جامعه هستند. این اهداف عبارتند از:
- رشد اقتصادی پایدار
- ثبات قیمتها و کنترل تورم
- اشتغال کامل
- تعادل در تراز پرداختها
- توزیع عادلانه درآمد
دستیابی به رشد اقتصادی پایدار یکی از مهمترین اهداف اقتصاد کلان است. این هدف از طریق افزایش ظرفیت تولیدی اقتصاد و بهبود بهرهوری محقق میشود. رشد اقتصادی پایدار به معنای افزایش مداوم و با ثبات در تولید کالاها و خدمات است که منجر به افزایش سطح زندگی مردم میشود.
ثبات قیمتها و کنترل تورم هدف دیگری است که اقتصاد کلان دنبال میکند. تورم بالا میتواند اثرات مخربی بر اقتصاد داشته باشد و قدرت خرید مردم را کاهش دهد. بنابراین، حفظ ثبات قیمتها برای حفظ ارزش پول و اطمینان از کارکرد صحیح نظام اقتصادی ضروری است.
اشتغال کامل، به عنوان یکی دیگر از اهداف کلیدی اقتصاد کلان، به معنای ایجاد فرصتهای شغلی برای تمام افرادی است که توانایی و تمایل به کار دارند. بیکاری نه تنها باعث هدر رفتن منابع انسانی میشود، بلکه میتواند مشکلات اجتماعی و اقتصادی متعددی را نیز به همراه داشته باشد. از این رو، سیاستگذاران اقتصادی همواره به دنبال راهکارهایی برای کاهش نرخ بیکاری و افزایش اشتغال هستند.
تعادل در تراز پرداختها نیز از اهداف مهم اقتصاد کلان است. این هدف به معنای ایجاد توازن بین ورودی و خروجی ارز در کشور است. عدم تعادل در تراز پرداختها میتواند منجر به مشکلات ارزی و تأثیرات منفی بر اقتصاد کشور شود.
در نهایت، توزیع عادلانه درآمد یکی دیگر از اهداف اقتصاد کلان است. این هدف به دنبال کاهش نابرابریهای اقتصادی و ایجاد فرصتهای برابر برای همه افراد جامعه است. توزیع عادلانه درآمد نه تنها از نظر اخلاقی مهم است، بلکه میتواند به پایداری رشد اقتصادی و ثبات اجتماعی نیز کمک کند.
شاخصهای اصلی اقتصاد کلان
شاخصهای اقتصاد کلان، ابزارهایی هستند که به ما کمک میکنند تا وضعیت کلی اقتصاد را ارزیابی کنیم. این شاخصها اطلاعات ارزشمندی را در مورد عملکرد اقتصادی کشور ارائه میدهند. برخی از مهمترین شاخصهای اقتصاد کلان عبارتند از:
- تولید ناخالص داخلی (GDP) یکی از مهمترین شاخصهای اقتصاد کلان است. این شاخص ارزش کل کالاها و خدمات تولید شده در یک کشور طی یک دوره زمانی معین (معمولاً یک سال) را نشان میدهد. تولید ناخالص داخلی به عنوان معیاری برای سنجش اندازه اقتصاد و رشد اقتصادی استفاده میشود.
- نرخ تورم شاخص دیگری است که تغییرات سطح عمومی قیمتها را در طول زمان نشان میدهد. این شاخص برای ارزیابی قدرت خرید پول و ثبات اقتصادی استفاده میشود. نرخ تورم بالا میتواند نشاندهنده مشکلات اقتصادی باشد و بر تصمیمات سرمایهگذاری و مصرف تأثیر بگذارد.
- نرخ بیکاری، که درصد نیروی کار بیکار را نشان میدهد، شاخص مهم دیگری در اقتصاد کلان است. این شاخص نه تنها وضعیت بازار کار را نشان میدهد، بلکه میتواند نشاندهنده سلامت کلی اقتصاد نیز باشد.
- تراز تجاری، که تفاوت بین صادرات و واردات یک کشور را نشان میدهد، شاخص دیگری است که در اقتصاد کلان مورد توجه قرار میگیرد. این شاخص میتواند نشاندهنده رقابتپذیری اقتصاد یک کشور در سطح جهانی باشد.
- نرخ ارز نیز از شاخصهای مهم اقتصاد کلان است که ارزش پول یک کشور را نسبت به سایر ارزها نشان میدهد. تغییرات نرخ ارز میتواند تأثیر قابل توجهی بر تجارت بینالمللی و جریان سرمایه داشته باشد.
نظریههای اصلی در اقتصاد کلان
در طول تاریخ، نظریههای مختلفی در حوزه اقتصاد کلان مطرح شدهاند که هر کدام سعی در توضیح پدیدههای اقتصادی و ارائه راهکارهایی برای بهبود عملکرد اقتصادی داشتهاند. برخی از مهمترین این نظریهها عبارتند از:
- نظریه کینزی، که توسط جان مینارد کینز مطرح شد، بر نقش تقاضای کل در اقتصاد تأکید دارد. این نظریه معتقد است که دولت میتواند و باید از طریق سیاستهای مالی و پولی در اقتصاد دخالت کند تا ثبات اقتصادی را حفظ کند و رکود را کاهش دهد.
- نظریه کلاسیک، که قبل از کینز غالب بود، بر خودتنظیمی بازار و عدم دخالت دولت تأکید دارد. این نظریه معتقد است که در بلندمدت، اقتصاد به طور خودکار به تعادل میرسد و دخالت دولت میتواند مانع این فرآیند شود.
- نظریه پولی، که توسط میلتون فریدمن مطرح شد، بر اهمیت حجم پول در اقتصاد تأکید دارد. این نظریه معتقد است که تغییرات در عرضه پول عامل اصلی نوسانات اقتصادی است و کنترل عرضه پول میتواند به ثبات اقتصادی کمک کند.
- نظریه رشد اقتصادی، که توسط اقتصاددانانی مانند رابرت سولو مطرح شده، به بررسی عوامل مؤثر بر رشد بلندمدت اقتصادی میپردازد. این نظریه بر اهمیت پسانداز، سرمایهگذاری و پیشرفت تکنولوژیکی در رشد اقتصادی تأکید دارد.
- هر یک از این نظریهها دیدگاههای متفاوتی در مورد چگونگی عملکرد اقتصاد و نحوه مدیریت آن ارائه میدهند. درک این نظریهها برای تحلیل سیاستهای اقتصادی و پیشبینی روندهای آینده اقتصاد ضروری است.
چرخه اقتصاد کلان
چرخه اقتصاد کلان به الگوی نوسانات در فعالیتهای اقتصادی اشاره دارد که شامل دورههای رونق و رکود است. این چرخهها معمولاً با تغییرات در تولید، اشتغال و سطح قیمتها همراه هستند و درک آنها برای سیاستگذاری اقتصادی اهمیت حیاتی دارد.
یک چرخه کامل اقتصادی شامل چهار مرحله اصلی است: رونق، رکود، بحران و بهبود. در دوره رونق، فعالیتهای اقتصادی افزایش مییابد، اشتغال بالا میرود و سرمایهگذاری رشد میکند. در مقابل، دوره رکود با کاهش تولید، افزایش بیکاری و کاهش سرمایهگذاری مشخص میشود.
عوامل متعددی میتوانند بر چرخههای اقتصادی تأثیر بگذارند، از جمله سیاستهای پولی و مالی دولت، تغییرات تکنولوژیک، شوکهای خارجی و تغییرات در انتظارات اقتصادی. درک این چرخهها به سیاستگذاران کمک میکند تا اقدامات مناسب را برای مدیریت نوسانات اقتصادی انجام دهند.
سیاستهای اقتصاد کلان
سیاستهای اقتصاد کلان، ابزارهایی هستند که دولتها برای مدیریت و هدایت اقتصاد استفاده میکنند. این سیاستها به دو دسته اصلی تقسیم میشوند: سیاستهای مالی و سیاستهای پولی.
سیاستهای مالی به استفاده از هزینههای دولتی و مالیاتها برای تأثیرگذاری بر اقتصاد اشاره دارد. برای مثال، در زمان رکود اقتصادی، دولت ممکن است هزینههای عمومی را افزایش دهد یا مالیاتها را کاهش دهد تا تقاضای کل را تحریک کند. برعکس، در زمان تورم بالا، دولت ممکن است هزینهها را کاهش داده یا مالیاتها را افزایش دهد تا اقتصاد را خنک کند.
سیاستهای پولی، از سوی دیگر، به کنترل عرضه پول و نرخ بهره توسط بانک مرکزی اشاره دارد. بانک مرکزی میتواند با تغییر نرخ بهره یا خرید و فروش اوراق قرضه دولتی، بر میزان پول در گردش و هزینه استقراض تأثیر بگذارد. برای مثال، در زمان رکود، بانک مرکزی ممکن است نرخ بهره را کاهش دهد تا وام گرفتن و سرمایهگذاری را تشویق کند.
علاوه بر این، سیاستهای ساختاری نیز وجود دارند که به دنبال بهبود عملکرد بلندمدت اقتصاد هستند. این سیاستها میتوانند شامل اصلاحات در بازار کار، بهبود سیستم آموزشی، یا تشویق نوآوری و کارآفرینی باشند.
انتخاب و اجرای سیاستهای اقتصادی مناسب، نیازمند درک عمیق از شرایط اقتصادی، پیشبینی پیامدهای احتمالی و در نظر گرفتن تعاملات پیچیده بین بخشهای مختلف اقتصاد است. همچنین، باید توجه داشت که سیاستهای اقتصادی معمولاً با تأخیر زمانی اثر میگذارند و ممکن است پیامدهای ناخواستهای نیز داشته باشند.
عوامل تأثیرگذار بر اقتصاد کلان
عوامل متعددی بر عملکرد اقتصاد کلان تأثیر میگذارند که شناخت آنها برای درک بهتر پویاییهای اقتصادی و پیشبینی روندهای آینده ضروری است. این عوامل را میتوان به دو دسته عوامل داخلی و خارجی تقسیم کرد.
در میان عوامل داخلی، سیاستهای اقتصادی دولت نقش مهمی ایفا میکنند. تصمیمات مربوط به بودجه، مالیاتها، نرخ بهره و سیاستهای پولی میتوانند تأثیر قابل توجهی بر متغیرهای کلان اقتصادی داشته باشند. همچنین، ساختار جمعیتی، سطح آموزش و مهارت نیروی کار، و کیفیت زیرساختهای اقتصادی از دیگر عوامل داخلی مهم هستند.
عوامل خارجی نیز نقش مهمی در شکلدهی به شرایط اقتصاد کلان دارند. تغییرات در اقتصاد جهانی، نوسانات قیمت کالاهای اساسی مانند نفت، تحولات سیاسی بینالمللی و تغییرات تکنولوژیک از جمله این عوامل هستند. در دنیای به هم پیوسته امروز, این عوامل خارجی میتوانند تأثیرات سریع و قابل توجهی بر اقتصاد کشورها داشته باشند.
بحرانهای مالی جهانی، تغییرات اقلیمی و همهگیریهای جهانی مانند کووید-19 نمونههایی از عوامل خارجی هستند که میتوانند اقتصاد کلان را تحت تأثیر قرار دهند. این رویدادها نشان میدهند که اقتصادهای ملی به طور فزایندهای به یکدیگر وابسته شدهاند و نیاز به همکاری بینالمللی برای مقابله با چالشهای اقتصادی افزایش یافته است.
تفاوت اقتصاد کلان و اقتصاد خرد
اقتصاد کلان و اقتصاد خرد دو شاخه اصلی علم اقتصاد هستند که هر یک از زاویه متفاوتی به مسائل اقتصادی مینگرند. اقتصاد کلان به مطالعه رفتار کل اقتصاد میپردازد و بر متغیرهای کلان مانند تولید ملی، سطح عمومی قیمتها و نرخ بیکاری تمرکز دارد، در حالی که اقتصاد خرد به بررسی رفتار واحدهای اقتصادی منفرد مانند مصرفکنندگان، تولیدکنندگان و بازارهای خاص میپردازد.
در اقتصاد خرد، تمرکز بر چگونگی تصمیمگیری افراد و بنگاهها در مورد تخصیص منابع محدود است. مسائلی مانند قیمتگذاری محصولات، تصمیمات تولید بنگاهها و رفتار مصرفکنندگان در این حوزه مورد بررسی قرار میگیرند. در مقابل، اقتصاد کلان به دنبال درک چگونگی عملکرد اقتصاد به عنوان یک کل است و به مسائلی مانند رشد اقتصادی، تورم و سیاستهای اقتصادی میپردازد.
با این حال، این دو شاخه کاملاً از هم جدا نیستند و ارتباطات متقابلی با یکدیگر دارند. برای مثال، تصمیمات خرد افراد و بنگاهها میتواند بر متغیرهای کلان اقتصادی تأثیر بگذارد و برعکس، شرایط کلان اقتصادی میتواند تصمیمات خرد را تحت تأثیر قرار دهد.
چالشهای اقتصاد کلان در دنیای امروز
اقتصاد کلان در دنیای امروز با چالشهای متعددی روبرو است که برخی از آنها نسبت به گذشته پیچیدهتر و دشوارتر شدهاند. درک این چالشها برای سیاستگذاران، اقتصاددانان و فعالان بازارهای مالی ضروری است.
جهانی شدن اقتصاد یکی از مهمترین چالشهای اقتصاد کلان در عصر حاضر است. با افزایش ارتباطات اقتصادی بین کشورها، رویدادها و سیاستهای اقتصادی یک کشور میتواند تأثیرات گستردهای بر سایر کشورها داشته باشد. این امر مدیریت اقتصاد کلان را پیچیدهتر کرده و نیاز به هماهنگی بینالمللی را افزایش داده است.
تغییرات تکنولوژیک سریع چالش دیگری است که اقتصاد کلان با آن روبروست. پیشرفتهای سریع در زمینههایی مانند هوش مصنوعی، اتوماسیون و اقتصاد دیجیتال، ساختار بازار کار و الگوهای تولید را تغییر داده است. این تغییرات میتواند منجر به بیکاری ساختاری و نابرابری درآمدی شود، که چالشهای جدیدی را برای سیاستگذاران ایجاد میکند.
تغییرات اقلیمی و مسائل زیستمحیطی نیز چالشهای جدیدی را برای اقتصاد کلان ایجاد کردهاند. نیاز به کاهش انتشار گازهای گلخانهای و حرکت به سمت اقتصاد سبز، مستلزم تغییرات اساسی در ساختارهای اقتصادی و الگوهای تولید و مصرف است. این امر میتواند بر رشد اقتصادی، اشتغال و تجارت بینالمللی تأثیر بگذارد.
بدهیهای دولتی فزاینده در بسیاری از کشورها نیز چالش دیگری است که اقتصاد کلان با آن روبروست. سطوح بالای بدهی میتواند انعطافپذیری سیاستهای مالی را محدود کند و ریسکهای مالی را افزایش دهد.
نابرابری اقتصادی فزاینده نیز یکی از چالشهای مهم اقتصاد کلان در بسیاری از کشورهاست. افزایش شکاف درآمدی و ثروت میتواند به تنشهای اجتماعی منجر شود و رشد اقتصادی پایدار را تهدید کند. یافتن راهحلهایی برای کاهش نابرابری، بدون آسیب رساندن به انگیزههای اقتصادی و کارایی، یکی از چالشهای اصلی سیاستگذاران است.
بحرانهای مالی و اقتصادی مکرر نیز چالش دیگری است که نیاز به بازنگری در نظریهها و سیاستهای اقتصاد کلان را نشان میدهد. این بحرانها نشان دادهاند که درک ما از اقتصاد کلان هنوز کامل نیست و نیاز به توسعه ابزارها و رویکردهای جدید برای پیشبینی و مدیریت بحرانها وجود دارد.
نقش دولتها در اقتصاد کلان
دولتها نقش کلیدی در هدایت و مدیریت اقتصاد کلان ایفا میکنند. این نقش از طریق سیاستگذاریهای مختلف و ابزارهای متنوع اقتصادی اعمال میشود. دولتها با استفاده از سیاستهای مالی و پولی، تلاش میکنند تا ثبات اقتصادی را حفظ کرده و رشد اقتصادی را تسهیل کنند.
یکی از مهمترین نقشهای دولت در اقتصاد کلان، تنظیم و اجرای سیاستهای مالی است. این سیاستها شامل تصمیمگیری در مورد مخارج دولتی، مالیاتها و مدیریت بدهی عمومی میشود. برای مثال، در شرایط رکود اقتصادی، دولت میتواند با افزایش مخارج عمومی یا کاهش مالیاتها، تقاضای کل را تحریک کند.
دولتها همچنین از طریق بانک مرکزی، سیاستهای پولی را اجرا میکنند. این سیاستها شامل کنترل عرضه پول، تنظیم نرخ بهره و مدیریت نرخ ارز است. برای مثال، در شرایط تورمی، بانک مرکزی میتواند با افزایش نرخ بهره و کاهش عرضه پول، تورم را کنترل کند.
نقش دیگر دولتها، ایجاد و حفظ زیرساختهای اقتصادی است. این شامل سرمایهگذاری در زیرساختهای فیزیکی مانند جادهها و بنادر، و همچنین زیرساختهای نهادی مانند قوانین و مقررات اقتصادی میشود. این زیرساختها برای عملکرد مؤثر اقتصاد ضروری هستند.
جمعبندی
اقتصاد کلان، به عنوان یکی از شاخههای اصلی علم اقتصاد، نقش حیاتی در درک و مدیریت اقتصاد در سطح ملی و بینالمللی ایفا میکند. این علم با مطالعهی متغیرهای کلان اقتصادی و روابط بین آنها، به سیاستگذاران و تصمیمگیرندگان کمک میکند تا تصمیمات آگاهانهتری در جهت بهبود رفاه اقتصادی جامعه بگیرند.
در دنیای امروز، با توجه به پیچیدگیهای فزاینده اقتصاد جهانی و چالشهای جدیدی مانند تغییرات تکنولوژیک و مسائل زیستمحیطی، درک اصول و مفاهیم اقتصاد کلان اهمیت بیشتری یافته است. این درک نه تنها برای سیاستگذاران، بلکه برای تمام فعالان اقتصادی و شهروندان ضروری است.
با نگاهی به آینده، میتوان پیشبینی کرد که اقتصاد کلان همچنان به تکامل خود ادامه خواهد داد و نظریهها و ابزارهای جدیدی برای مواجهه با چالشهای نوظهور توسعه خواهند یافت.
پرسشهای متداول
تفاوت اصلی اقتصاد کلان و اقتصاد خرد چیست؟
اقتصاد کلان به مطالعهی کل اقتصاد و متغیرهای کلان مانند تولید ملی، تورم و بیکاری میپردازد، در حالی که اقتصاد خرد بر رفتار افراد و بنگاههای اقتصادی تمرکز دارد.
چرا مطالعهی اقتصاد کلان مهم است؟
مطالعهی اقتصاد کلان برای درک بهتر عملکرد اقتصاد، پیشبینی روندهای آینده و اتخاذ سیاستهای مناسب اقتصادی ضروری است.
مهمترین شاخصهای اقتصاد کلان کدامند؟
تولید ناخالص داخلی (GDP)، نرخ تورم، نرخ بیکاری، تراز تجاری و نرخ ارز از مهمترین شاخصهای اقتصاد کلان هستند.
سیاستهای اقتصاد کلان چگونه بر زندگی روزمره تأثیر میگذارند؟
این سیاستها میتوانند بر قیمتها، اشتغال، نرخ بهره و قدرت خرید مردم تأثیر بگذارند و از این طریق زندگی روزمره را تحت تأثیر قرار دهند.
چگونه میتوان از دانش اقتصاد کلان در سرمایهگذاری استفاده کرد؟
درک شاخصهای اقتصاد کلان و روندهای آن میتواند به سرمایهگذاران در تصمیمگیری بهتر و پیشبینی تغییرات بازار کمک کند.